• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : سايه ي هيچ !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    ببخشيد که اين کامنت الزاما ربطي به نوشته‌ي سايه‌ي عزيز ندارد.

    من از روز شنبه که نوشته‌ي آقاي مدير رو خوندم قرار بوده بيام براشون کامنت بذارم که موارد 2 و 4 و 6 و 8 دقيقا نظر من هم هست؛ اما وقت نکردم! دقيقا هم به همين دليل هست که خيلي کم پيش مياد پاي مطالبي که نوشته مي‌شه کامنت بذارم. يعني نمي‌رسم. تنها هنرم اينه که سعي مي‌کنم از طريق ريدر پيگير مطالب باشم.
    ضمن اينکه براي بعضي از نوشته ها اصلا هيچ کامنتي ندارم. حتي هيچ حرفي ندارم. يعني راسيتش از توش نه چيز جديدي ياد مي‌گيرم و نه حتي از خوندن بعضياش اقلا لذت مي‌برم. بعضي از مطالب يه جوري‌اند که من توي شجاعت نويسنده اش براي ارسال اون مطلب مي‌مونم! البته نوشته هاي خودم هم هيييچ چنگي به دل نمي زنن.
    آقاي مدير نظرشون اين هست که نوشته‌ها رو نقد کنيم؛ منصفانه و بي‌تعارف. يعني من اگر بخوام به اين توصيه‌ي ايشون عمل کنم، بايد پاي هر مطلبي که برام جذابيتي نداشت، نقدش رو بنويسم و ايراداش رو بگم. شايد اين به مرور به ارتقاي کيفيت نوشته ها کمک کنه، اما خيلي وقت‌ها مي‌تونه باعث دلسردي نويسنده هم بشه. خب بعضي‌ها شايد بهتر از اين نتونن بنويسن، يا ذهنشون فراتر از موضوعي که نوشتن نره؛ نمي شه کاريش کرد ديگه. البته نوشته هاي منو تا مي‌تونيد نقد کنيد، نه مايوس مي‌شم و نه ناراحت. ولي خب من هميشه از اينکه نظري بنويسم که باعث بي‌انگيزگي نويسنده بشه، واهمه داشتم.

    قبل از اينکه دوميني بشم، راستش خواننده ي اين وبلاگ نبودم. هرازگاهي بعضي نوشته‌هاي منتخبش به دستمون مي‌رسيد و مي‌خوندم، اما خواننده‌ي دائم نبودم. علتش هم يکي همون موردي هست که بالا گفتم؛ يعني کيفيت نوشته ها، يکي هم جو حاکم بر دومين که انگار همه چيزش درون سازمانيه. من هر وقت اومدم اينجا احساس کردم اينجا يه سازمان پويا ولي خصوصيه که براي کارکنانش ساخته شده. کامنت‌هايي هم که گذاشته مي‌شد، به اين احساس بيشتر دامن مي‌زد. کامنت‌هايي که فقط از طرف چند تا نويسنده‌ي همين وبلاگ هست و اغلبش بيشتر از کامنت، شبيه متن چت دو سه نفري هست.
    خلاصه اينکه ما نيز احساس غربت شديد در اين سازمان مي‌کنيم! که خب سوتک جان علتش رو -درجواب يکي از کامنتهاي مطالب قبلي- مشارکت کم خود فرد دونستن. تاييد مي‌کنم و اعتراف مي‌کنم که همچنان وقت کافي براي دومين و مشارکت و کامنت‌گذاري و اينا ندارم. ضمن اينکه اخيرا کلا کامنت‌هاي ابراز وجودانه‌ام توي وبلاگ‌ها شديدا کم شده؛ يعني اگه در مورد مطلب حرفي داشته باشم، مي‌زنم. نداشته باشم هم خب نمي‌زنم!
    .
    بعد از اين همه رجز خوني، اومدم از آقاي مدير تقاضاي مرخصي کنم. به مدت يک ماه و نيم. يعني تا نزديکاي اواخر بهمن. ايز ايت پاسيبل؟
     <      1   2