سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خواب و ترس

ارسال‌کننده : سایه ساروی در : 86/4/5 2:35 صبح

بسم الله

با صدایی ، سرش رو از رو میز بلند کرد و یه نگاه به اطراف انداخت ، نتونست تشخیص بده که ، چه زمانیه و کجاست!!!
یه چرته دیگه ، و فکرای مختلف ، تو عالمه خواب ، میدید که با خنده اومده بیرون و راضی سرش رو بالا گرفته و.....
یه صدایی....آقا ، آقا ......امان از دسته این مامان ، حالا هم که من میخوام بخوابم اون نمیذاره !!
یه چُرته کوتاه میزنم و بعد ، میرسم به بقیش و تمومش میکنم...
تو عالمه خواب داشت با خودش مرور میکرد ....معادله حرکت پرتابیه یک گلوله در هوا.....حرکت جوهریه ملاصدرا ........چرا سپاه اسلام در جنگ احد.......معادله چند مجهولیه......
آقا ....آقا......
چند لحظه ......قول میدم الان پاشم و بخونم....
اگه بتونم ....اگه بشه......اگه .....
آقا ....آقا ..چیزی به پایانه جلسه نمونده و شما تمومه مدت رو تو خواب بودین ، نمیخواین بلند شین....
صدای مراقب تو گوشش زنگ زد...چیزی به پایانه جلسه نمونده !!!!
مگه الان چه موقعه ؟؟ من کجام ؟؟ چشماش رو با ترس و لرز باز کرد و از اونچه که میدید تعجب کرد ....
مگه میشه ؟؟ سر جلسه بود و خواب جای تمومه خستگیهارو پر کرده بود..
چقدر بهش گفته بودن که دیشب رو بخوابه و اون گوش به اضطرابا داده بود.
            
           **************************************************

سر صندلیش جا بجا شد و به اتاقکی که روبروش بود نگاه انداخت...
چهارتا سئواله دیگه جواب دادو بازم خش و خشی رو تو اون اتاقه تاریک احساس کرد ...
چقدرم گرمش بود....فقط دو تا پنکه بود که خوب ، خیلی باهاش فاصله داشت .
بازم تو تاریکیه اون اتاق حرکتی حس کرد و با ترس پاهاش رو بلند کرد تو هوا و ......میترسید از اون اتاق یه موشی چیزی بیاد بیرون !!
چند تا سئواله دیگه جواب دادو بازم حواسش رفت دنباله خش و خش و تاریکیه اتاق و موش احتمالی و گرما و ....
ایندفعه دیگه واقعی بود و حرکت رو کاملا دید....
جلسه تموم شد و .... اومد بیرون ، البته با گریه ....چقدر امید داشت ، با چه دلخوشیی اومده بود سر جلسه ...امید به رتبه زیره صد داشت و حالا...
          
        ********************************************************
 1-داستانها واقعی بوده و بر گرفته از خاطراته یک پشته کنکوری و یک معترض به رتبه ناحق ، میباشد.
2-کاش این روزا که بحثه کنکوره و تبش داغ و جوونا هم قراره جوابه زحماتشون رو بگیرن ، کمی شرایط رو بهتر براشون مهیا میکردیم..
3-کاش این روزا که قراره ، گل زحمات به بار بشینه ، کنکوریا هم کمی به توصیه های ایمنی گوش داده و زحماته خودشون رو به راحتی با اضطرابات و استرسهای مختلف هدر نمیدادن.
4- کاش آموزش عالی ، مکانهایی رو برا برگذاریه کنکور ، انتخاب کنه که تمومه شرایطه فیزیکیه مناسب رو برا برگذاریه امتحان داشته باشه.
5و6و7و......... کاش و کاش و کاش و........
*( اعتراض نکنین ...طولانی بود ولی تایم بگیرین ، همون دو دقیقه هست).




کلمات کلیدی :