سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میخواهم امل بمانم

ارسال‌کننده : در : 86/9/8 8:44 صبح

به نام خدا
سلام 
امیدوارم حالتون خوب باشه
در مورد امل قرار شد بنویسیم.
شاید بد نباشه کمی از زندگی خودم براتون بگم.
جریان ازدواجم رو که براتون تعریف کردم . حالا کمی از زندگی جدیدم میخوام  بگم.
همسرم فوق لیسانس زبان انگلیسیه و تو میرداماد یه موسسه آموزش زبان داره ، کارش خوبه ، از چند تا استاد خوب استفاده کرده و سرش حسابی شلوغه . تا قبل از ازدواجمون منشی همسرم یه مرد بود ، البته تا یک هفته قبل هم اونجا کار میکرد .
همسرم مدیر اون موسسه ست و کار و مسئولیتش زیاده ، صبح زود میره بیرون و ساعت 10 شب میرسه خونه ، چون ساعات زیادی از هم دور بودیم ،  پیشنهاد کرد من منشیش بشم تا بیشتر کنارش باشم ، با اینکه کار خونه هم زیاده  ولی قبول کردم .
یه هفته ای هست که صبح زود میریم شرکت و تا شب با هم هستیم ، کارم تو شرکت خیلی زیاده ، شبا که میرسم خونه واقعا خسته و کوفته ام و...
حالا ربطش به امل چیه؟
من چادرسر میکنم ، با چادر هم میرم شرکت ، پشت میز هم با چادر میشینم و تا شب هم که اونجا هستم از سرم در نمیارم ، گاه و بیگاه از دهن بعضی از استادا و شاگردا میشنوم که بهم میگن امل ، البته مثلا یواشکی بین خودشون میگن ولی خوب، گوش من خیلی تیزه . به روم نمیارم ، گرچه  به این حرفا عادت دارم ، تو دانشگاهم کم این کلمه رو در مورد خودم نشنیده بودم ، ولی... براشون خیلی متاسف میشم که هنوز به ارزش حجاب مخصوصا حجاب کاملی مثل چادر نرسیدن. اینم بگم که همسرم اصراری به چادر سرکردنم نداره ولی من خودم اینجوری احساس راحتی بیشتری میکنم.
اگه امل بودن به حیا و حجاب و پوشیده بودنه ؛
میخواهم امل بمانم.
راستی
به احترام مرحوم نظری ، امل همیشه زنده پارسی بلاگ ، هرکس کامنتی به نوشته من داره  لطف کنه و تو پست  یه امل مدرنیسم نشده  سایه جون بذاره.
ممنونم.




کلمات کلیدی :