سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تسلیت

ارسال‌کننده : در : 86/12/17 7:0 صبح

به نام خدا
رحلت پیامبر اعظم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) رو به همه مسلمانهای جهان تسلیت میگم
یه داستان از امام حسن مجتبی (ع) تو سایت تبیان خوندم خیلی خوشم اومد گفتم اینجا بذارمش :

پیر مردی ناآگاه از اهالی شام در مدینه، امام حسن (علیه‌السلام) را سوار بر مرکب دید، آنچه توانست از آن حضرت بدگویی کرد، وقتی که فارغ شد، امام حسن (علیه‌السلام) کنار او آمد، و بدو سلام کرد، و در حالی که لبخندی بر چهره داشت‏به او فرمود: «ای پیرمرد! گمانم غریب هستی، و گویا اموری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خوشنود می‏شویم، اگر چیزی از ما بخواهی به تو عطا می‏کنیم، اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می‏کنیم، اگر کمک برای باربرداری از ما بخواهی، بار تو را برمی‏داریم، اگر گرسنه باشی تو را سیر می‏نماییم، اگر برهنه باشی، تو را می‏پوشانیم، اگر نیازمند باشی تو را بی‏نیاز می‏کنیم، اگر گریخته باشی به تو پناه می‏دهیم. اگر حاجتی داری آن را ادا می‏نماییم، اگر مرکب خود را به سوی خانه ما روانه سازی، و تا هر وقت‏بخواهی مهمان ما باشی، برای تو بهتر خواهد بود، زیرا ما خانه آماده و وسیع، و امکانات بسیار داریم.»

هنگامی که آن پیر ناآگاه این گفتار مهرانگیز نشات گرفته از حلم و صبر انقلابی امام حسن (علیه‌السلام) را شنید، آن چنان دگرگون شد که اشک از چشمانش جاری گردید و گفت: «گواهی می‏دهم که تو خلیفه خدا در زمینش هستی، خداوند آگاه‏تر است که مقام سالت‏خود را در وجود چه کسی قرار دهد، تو و پدرت مبغوض‏ترین افراد در نزد من بودید، ولی اینک تو محبوب‏ترین انسان‏ها در نزد من هستی!»

سپس او به خانه امام حسن (علیه‌السلام) وارد شد، و مهمان آن بزرگوار گردید، و پس از مدتی در حالی که قلبش سرشار از محبت‏خاندان رسالت‏بود، از محضر امام حسن (علیه‌السلام) بیرون رفت. (13)
13) کشف الغمه، ج‏2، ص‏135; بحار، ج‏43، ص‏344.
منبع: سایت تبیان (یادم رفت پنجره شو بستم برای همین لینکشو نذاشتم . سرچ کنین پیدا میکنین )
التماس دعا
پ. اگه طولانی شده ببخشین




کلمات کلیدی :