سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک حکایت ز لب جوی!

ارسال‌کننده : در : 87/2/5 10:21 عصر

 

 لب یک جوی مصفا، زیر یک سرو بلند،

آب شیرین و یکی یار خوش اندام  به بر،

لیک،

چون نظر بر گذر آب کنی،

گوش بر ناله اش از رفتن این عُمر کنی،

که چه‏ها گوید از این گُنبد ویران،

وز گذار نَفَس و عُمر،

 صد سخن دارد و صد پند.

که همی می‏رود و زمزمه دارد:

آب آیینه عُمر گذران است. تو که امروز  دلت خوش به یکی آب روان است، باش فردا که تنت روی یکی تخت، روان است! 




کلمات کلیدی :