سفارش تبلیغ
صبا ویژن

واقعیت ندارد...

ارسال‌کننده : در : 87/2/16 1:11 صبح

خیابان ها را برف پوشانده بود وسرما سیلی به صورتش میزد...سال نوبود وبوی خوش غذا خیابان راپرکرده بود جرات نداشت به خانه برود اخرمیترسید پپدرش کتکش بزند چون حتی یک کبریت هم نفروخته بود...دستان کوچکش ازسرما کرخ شده بود ،شاید،شاید شعله اتش بتواند انهارا گرم کند...کبریتی برداشت واتش زد خود را در اغوش گرم مادر احساس کرد...اماخیلی زود کبریت خاموش شد ومادر هم ...کبریت دیگری روشن کرد ظرفی ازغذا دید خواست به سمت ظرف غذا برود اماکبریت خاموش شد ...کبریت دیگری روشن کرد دستان مهربان مادر را دید که میخواست اورا نوازش کند که...کبریت خاموش شد وجای دست نوازش سرما به صورتش سیلی زد....

واقعیت ندارد...هیچ کجا دختز کبریت فروش نیست ....واقعیت ندارد!!!میتوانیم به چشمهای بسته مان بخندیم....




کلمات کلیدی :