سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ...

ارسال‌کننده : در : 87/3/28 1:18 عصر

یا الله ...

به خیال خودم آمدم از زلف یار بنویسم ... می خواستم از پیچ و خم طره ی معشوق بگویم و شب دراز زلف هایش که «دل برد و کنون در بند دین است » ... اما ... توی همان تار اول گیر کردم ...

زلف تو تاری به من اول نمود        روز من آخر شد از آن تار تار

مردی می خواهد از معشوق نوشتن ... اصلاً باید عاشق باشی تا بتوانی از معشوق بنویسی ... از نگاه و غمزه و کرشمه و لب و زلف یار ...

یک تار موی او به دو عالم نمی دهند    با عشقش این معامله گفتیم و سر گرفت (شهریار )

.

.

.

*...




کلمات کلیدی :