سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نحسی 13 به در یک حاجیه!

ارسال‌کننده : در : 87/10/4 9:6 صبح

دقیقا روز 13 به در محرم شدیم...ذکر تلبیه رو گفتم و خوشحال از در مسجد شجره اومدم
بیرون و وارد حیات شدم (و البته حیاط هم)...داشتم به سمت محل قرار بچه های کاروان
میرفتم که دیدم صورتم میخاره...اولین امتحان ممنوعه بود...

گفتم خدا سر به سرم نزار!!!خودت که من رو میشناسی



گفت: آره, ناسلامتی خودم ساختمت!!میخوام ببینم چه کار میکنی؟

داشتم فکر میکردم چه کار کنم که هم بنده خدا رو خوش بیاد و هم خدا رو
که متوجه شدم مکان خارش روی صورتم داره حرکت میکنه...چشمتون روز بد نبینه هنوز
محرم نشده و پا از در مسجد بیرون نگذاشته ، یه دونه از این شته های درختی...آره
آره از همونا که  یه میلی متر هم نیست!!!
از همونا اومد روی صورت ما جا خوش کرد و در جاده ما بین لب و بینی یه محرم, برای
خودش سیر و سلوک میکرد...چنان ویراژی هم میداد که اگر الان میترسیدم وارد بینیم
بشه یک ثانیه بعد ترس ورودش به دهانم رو داشتم... کشتن حشرات هم که در حالت احرام
ممنوع بود...از حاج آقای کاروان کمک خواستیم و ایشون هم فتوا داد که حشره رو با
فوت بچه ها بندازن پایین...این موقع بود که انفاخ متبارک 4-5 تا از محرمین محترم
به صورت اینجانب روانه شد..اما این شته محترم فرمان  گرفته بود که از صورت ما پایین نیاد....خودم را
باد برد واین شته پا بر جا در جاده باقی ماند...



گفتم خدایا...آشی هست که خودت پختی...خودتم درستش کن...که ناگهان وحیی
بر ما نازل شد و فکری به مخیله رسید...یه ورق کاغذ یا دستمال کاغذی در مسیر سیر
سلوک این حشره گرامی روی صورتم  گذاشتم و
با سلام و صلوات  حشره راهی منزل جدید شد و
گذاشتیمش روی زمین.بدون اینکه لهش کنیم و بکشیمش و حتی کوچکترین آسیبی به حشره
برسه

هر روز چند تا آدمی که مانع ما میشن و حتی اذیتمون میکنن رو با حرف ها
و رفتارمون له میکنیم و از بین میبریم و اذیتشون میکنیم تا از سر راهمون برشون
داریم؟؟...گاهی میشه انسان ها رو هم به روشی غیر از ناراحت کردن و ازبین بردنشون
از سر راه برداشت...حتی وقتی که محرم نیستی حاجی!!

پی نوشت: بنده ضعیفه نیستم اما خوب چون به اشتباه به خانم جماعت میگن
ضعیفه!!! منم یه جور ضعیفم!!! اگر چه تاریخ ثابت کرده بعضی از همین ضعیفه ها از قوی ها هم قوی ترن

وصال




کلمات کلیدی :