سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اوا

ارسال‌کننده : رائد در : 88/4/7 2:20 عصر

بله. بنشین همان جا، و هی بگو خوشا به حالت ای روستایی. من هم باور می‌کنم از ته دل داری حسرت می‌خوری. اصلا خیلی بد است که آدم بخواهد حرفی را دور سرش بگرداند و بزند. حرف من این است که ما داریم ادا درمی‌آوریم. همه‌ی نوشته‌ی من باید یک کلمه می‌بود: اوا.

بله. توضیح می‌دهم. گرچه زیبایی‌اش به همان بود که یک کلمه می‌نوشتم «اوا»، و دکمه‌ی ارسال را می‌زدم و تمام. ما ادا در می‌آوریم. نمی‌دانم از جان روستا و روستایی چه می‌خواهیم، اما اگر توی همین خیابان‌های خودمان یک روستایی با شکل و شمایلی روستایی و متفاوت با خودمان ببینیم، انگار یک عقب‌مانده دیده‌ایم.

ما روستا را هم اگر بخواهیم، برای آن بخش‌های شیرین‌اش می‌خواهیم. می‌خواهیم یک روستای آرام و بی‌سر و صدا پیدا کنیم و یک روز تعطیل‌مان را آنجا تلف کنیم، تا به‌مان خوش بگذرد. همین و همین. البته این جور خواستن اشکالی ندارد؛ اما مشکل اینجاست که ما صادق نیستیم؛ با خودمان هم صادق نیستیم. ما روستا را نمی‌خواهیم.



کلمات کلیدی :