سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تکرار نشه.

ارسال‌کننده : رائد در : 86/12/19 2:55 صبح

اگر دست‌کم  ِ دست‌کم  ِ دست‌کم بیست درصد استدلال‌های این آقای مشهور به دکتر سروش را نخوانده‌ای، یا اطلاع درست و حسابی‌ای از حرف‌ها و گفته‌ها و نظریاتش نداری، خیلی بی‌خود می‌کنی حرف می‌زنی.
هر کی می‌خواهی باش؛ هر کی.
تکرار نشه.
بی‌زحمت اگر می‌خواهی حرف حساب بزنی و بلد نیستی، دست‌کم خزعبل نباف به هم؛ اگر خیلی دلسوزی، حرف‌های آدم‌های بزرگ‌تر از خودت را کپی کن.
البته نمی‌گویم اعتراض نکن نه! وظیفه‌ی تو اعتراض کردن است؛‌ اما نیازی نیست حرف‌های بزرگ‌تر از دهنت بزنی. همان قدر که سرت می‌شود حرف بزن. همان قدر که سرت می‌شود. یادت نمی‌رود که؟ تکرا نکنم؟



کلمات کلیدی :

جاهلیت نوین

ارسال‌کننده : در : 86/12/18 2:57 عصر

یا رفیق!

اگر روزگاری کودکان و دیوانگان سنگش می‌زدند و دندان و پیشانی مبارک را می‌شکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا، شاعر و نادانش می‌خواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اُولی داستان تکرار می‌شود. نابخردان و کودک‌صفتان، با هَجو و کاریکاتور با او به ستیز برمی‌خیزند و اندیشه‌ورزانِ دنیاطلب، شاعر و نادانش می‌خوانند و چون جاهلیت پیشین، قرآن را «اساطیر الاولین» می‌دانند...

بیست و سی بود که داشت خبر پخش می کرد، داشتم چرت می زدم... ولی نطق قشنگ مجیدی، خواب رو از سرم پروند!

ته نوشت:
حیف که یه بار تجربه کردم که وبلاگ، یا شایدم بگم وبلاگای این سرویس، شاید جای مناسبی برای بحثای جدی و قلمبه سلمبه نیست... البته متاسفانه! و توی دو دقیقه هم نمی شه شبهه های وارد شده رو طرح کرد و جوابش رو داد... لاقل من بلد نیستم!




کلمات کلیدی :

چه شد؟!

ارسال‌کننده : در : 86/12/18 2:48 عصر

یا رفیق!

می گفت یه زمانی شرح خطبه همام امام علی رو که میداد، نمی دونی چقدر به حالش غبطه می خوردم... نمی شد شرحش رو گوش داد و اشکت جاری نشه...
حرفاش رو که می شنوم یاد جمله ی آقای سبحانی می افتم... او با آن چهره نورانی، و بیان شیرین، روزگاری مدرس نهج‌البلاغه بود. خطبه‌‌ همام را به نحو دلپذیری تفسیر می‌کرد، چه شد که از این گروه این همه فاصله گرفت؟

با خودم می گم واقعا چی شد که این همه فاصله گرفت... و می ترسم، از خودم! 




کلمات کلیدی :

بیزینس ما جاسوسی است!!

ارسال‌کننده : در : 86/12/18 2:33 عصر

یا رفیق!

می دونی نکته ی جالب چیه؟
هر وقت سر کلاس بحث می شد، همه شاکی بودن از نظارت حکومتی بر رسانه ها، سانسور... چه می دونم به قول اونا بسته بودن فضا!!! و همیشه از آزادی تو غرب دم می زدن... و از اون مهم تر رسانه های آزاد!!!
مطمئنم اگه الان هم باز بحث بشه، از رسانه های آزاد دم می زنن، از عدم نظارت، از حفظ حریم خصوصی، از...
نمی دونم چرا بعضیا نمی خوان هیچ وقت چشماشون رو باز کنند!
جاسوسیه گوگل رو هم که بذاریم کنار و دل خوش کنیم که فقط دنبال اهداف تجاری باشه!!!! بعضی چیزا رو نمی شه ندیده گرفت! وقتی رسما
اعلام می کنند که: دو سال پیش برای اولین بار پی بردیم که بلاگ های ایرانی یکی از منابعی هستند که ارزش توجه خاص را دارند. من صراحتا می گویم که بیزینس ما جاسوسی است. ما به چت روم ها سر می زنیم. Youtube این روزها یکی از منابع باورنکردنی اطلاعات است. گروههای کاری داریم که عکس هائی که مردم با تلفن های دستی خود گرفته اند، بررسی می کنند.
این از حفظ حریم خصوصی و آزادی... که مدام در حال رصد شدنیم!!!
برا تکثر رسانه ها و آزادی بیان هم حرف زیاده... خواستید
این جا و این جا رو نگاه کنید.




کلمات کلیدی :

زیر نظری!!!

ارسال‌کننده : در : 86/12/18 12:19 عصر

یا رفیق!

تو این دنیای بی سر و ته مجازی، بعیده که کسی تا حالا سر و کارش به گوگل نیفتاده باشه، هر چی باشه بزرگترین موتور جستجوئه...!

می گفت گوگل یکی از ابزارای برادر بزرگه! هر جا بری و هر کار کنی، ردت رو می گیره... زیر نظری!
خبر داشتم از این چیزا... ولی خب نمی شه توی نت باشی و بی خیال گوگل شی... حتی اگه جاسوسیتو بکنه!

زیر نظری...

تو خود گوگل هم یه سرچ بکنی کلی مطلب از این جاسوسیا می تونی پیدا کنی...
گوگل یک شرکت تبلیغاتی است وهدفش این است که با نازک‌بینی هرچه بیشتر، تک تک آدمها، ویژگیها و نیازهایشان را ثبت و ضبط کرده و این آگاهی‌ها را به شرکتهای تبلیغاتی بفروشد. آنها هم با استفاده از این اطلاعات می‌توانند با کمترین هزینه، مؤثرترین تبلیغ‌ها را برای یک آدم مشخص بفرستند.
هربار که شما در گوگل به جستجو می‌پردازید، نشانی شما، جستجویتان و هم‌چنین زمان آن نوشته و نگهداری می‌شود. در دو سال نخست، این اطلاعات زیر نام خودِ شما، و پس از آن به‌صورت ناشناس نگهداری می‌شوند. این اطلاعات برای زمانی نامحدود نگهداری می‌شود و با آن‌که از زیر نام شما درمی‌آید، باز هم اگر لازم شود، می‌توانند آن ‌را به زیر نام شما بازگردانند.
از این اطلاعات، تا دلتون بخواد هست، اما من اینا رو از این جا کپی کرده م!




کلمات کلیدی :

برای خالی نبودن عریضه!

ارسال‌کننده : در : 86/12/18 12:23 صبح

یا رفیق!

تو گوگل سرچ کردم سروش... اولین گزینه اش، انتشارات صدا و سیما بود!
اصلا حواسم به این نبود!

ته نوشت:
این باشه آغاز نگارش، برا خالی نبودن عریضه، که اگه نشد بنویسم، مورد توبیخ جناب مدیر قرار نگیریم!
موضوعای این هفته به نظرم جای حرف زیاد داره، البته بی خیال اون دوتا وسطی! و الان من حرفم نمیاد!!!




کلمات کلیدی :

برنامه هفتگی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 86/12/17 10:8 عصر

سلام!
عزاداری‏هاتون قبول باشه. من را هم در این ایام یاد کنید و دعا بفرمایید.
موضوعات این هفته که مشخصه. برنامه هفتگی‏ هم به این ترتیب خواهد بود:
شنبه: سوتک
یک‏شنبه: رائد
دوشنبه: سایه

سه‏شنبه: هادی
چهارشنبه: م.روستایی
پنج‏شنبه: حامد
جمعه: زینب




کلمات کلیدی :

تسلیت

ارسال‌کننده : در : 86/12/17 7:0 صبح

به نام خدا
رحلت پیامبر اعظم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) رو به همه مسلمانهای جهان تسلیت میگم
یه داستان از امام حسن مجتبی (ع) تو سایت تبیان خوندم خیلی خوشم اومد گفتم اینجا بذارمش :

پیر مردی ناآگاه از اهالی شام در مدینه، امام حسن (علیه‌السلام) را سوار بر مرکب دید، آنچه توانست از آن حضرت بدگویی کرد، وقتی که فارغ شد، امام حسن (علیه‌السلام) کنار او آمد، و بدو سلام کرد، و در حالی که لبخندی بر چهره داشت‏به او فرمود: «ای پیرمرد! گمانم غریب هستی، و گویا اموری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خوشنود می‏شویم، اگر چیزی از ما بخواهی به تو عطا می‏کنیم، اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می‏کنیم، اگر کمک برای باربرداری از ما بخواهی، بار تو را برمی‏داریم، اگر گرسنه باشی تو را سیر می‏نماییم، اگر برهنه باشی، تو را می‏پوشانیم، اگر نیازمند باشی تو را بی‏نیاز می‏کنیم، اگر گریخته باشی به تو پناه می‏دهیم. اگر حاجتی داری آن را ادا می‏نماییم، اگر مرکب خود را به سوی خانه ما روانه سازی، و تا هر وقت‏بخواهی مهمان ما باشی، برای تو بهتر خواهد بود، زیرا ما خانه آماده و وسیع، و امکانات بسیار داریم.»

هنگامی که آن پیر ناآگاه این گفتار مهرانگیز نشات گرفته از حلم و صبر انقلابی امام حسن (علیه‌السلام) را شنید، آن چنان دگرگون شد که اشک از چشمانش جاری گردید و گفت: «گواهی می‏دهم که تو خلیفه خدا در زمینش هستی، خداوند آگاه‏تر است که مقام سالت‏خود را در وجود چه کسی قرار دهد، تو و پدرت مبغوض‏ترین افراد در نزد من بودید، ولی اینک تو محبوب‏ترین انسان‏ها در نزد من هستی!»

سپس او به خانه امام حسن (علیه‌السلام) وارد شد، و مهمان آن بزرگوار گردید، و پس از مدتی در حالی که قلبش سرشار از محبت‏خاندان رسالت‏بود، از محضر امام حسن (علیه‌السلام) بیرون رفت. (13)
13) کشف الغمه، ج‏2، ص‏135; بحار، ج‏43، ص‏344.
منبع: سایت تبیان (یادم رفت پنجره شو بستم برای همین لینکشو نذاشتم . سرچ کنین پیدا میکنین )
التماس دعا
پ. اگه طولانی شده ببخشین




کلمات کلیدی :

گل بهار و حسن

ارسال‌کننده : در : 86/12/17 1:0 صبح

راستش من از فیلم حلقه سبز (حسن گلاب) خیلی خوشم اومد.
مخصوصا قسمت آخر.....وقتی یک لحظه خودم رو گذاشتم جای گل بهار (زمانی که تبدیل به روح شد و خودش تازه فهمید گریه کردم. نه به خاطر اون نقش و خود گل بهار بلکه وقتی فقط برای چند دقیقه توانستم احساسی که داشت را درک کنم گریه کردم.......



کلمات کلیدی :

عقده گشایی سر توپ...

ارسال‌کننده : در : 86/12/17 1:0 صبح

سلام.
این اولین مطلبی است که بنده بعد از اون تغییرات(مثلا) دارم می گذارم.
من از هر سه موضوع خوشم آمده ولی خب حالا یک دانه ش را می انتخابم.
خب انتخاب کردم توپ قلقلی .....
یادم است در آن دوران که ما 7 ،8 سال بیش نداشتیم پدرمان به ما قول می داد برایمان توپ قلقلی بخرد به شرطی که نمرات خوبی بگیریم.ما هم با شور و ذوق درس می خواندیم و نمره مان هم بیست می شد ولی خبری از توپ قلقلی نبود....
ولی ما باز هم به پدرمان اعتماد می کردیم و می خواندیدم و توپ بی توپ......
تا آنکه دچار بیماری عقده ی درون گشتیم ، چون خود توپی نداشتیم دست به کارهای ناپسندی از قبیل:

1- پاره کردن توپ دوستان.
2- انداختن توپ دوستان در جوب
3- عوض کردن شعر بسیار زیبا و پرمعنای یه توپ دارم قلقلیه... زدیم.
از شما درخواست می کنیم که کودکان دلبندتان را همچون ما دچار عقده های درون نکنید.

پ.ن: اینکه پست طنز بود.پست بعدی آموزشی




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4      >