سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای تهران ای شهر پر گهر !!!

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/26 10:10 عصر

درددلونه :

چی بگم والله . انگار اگه یکسال هم بگذره کسی قرار نیست این وبلاگ رو تحویل بگیره ، به خاطر همین قراره خودم دست به کار بشم و به امید کسی نشینم .یه سری از نویسندگان غیر فعال وبلاگ رو هم با عرض شرمندگی حذف کردم .

دیگه از این به بعد خودم نویسنده جدی و ثابت این وبلاگم . دیگه هر کی می خواد بنویسه هر کی هم می خواد ننویسه . یاعلی

 




کلمات کلیدی :

طعم شور کباب و مسعود دهنمکی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/24 1:19 صبح

به اندازه دو دقیقه به این دو تا عکس نگاه کنید و اگه فیلم اخراجی های مسعود دهنمکی  رو دیده باشی ، کولاکی هم که تو تالار وحدت کرد رو هم دیده باشی ، میتونی یه ارتباط منطقی بین این دو تا عکس پیدا کنی .

 




کلمات کلیدی :

اتوبوسهای شهر ما!

ارسال‌کننده : در : 85/11/18 1:57 صبح

پیرمردی تنها،با عینکی تیره بر صورت و عصایی سپید در دست،سوار اتوبوس می شود.همان ردیف اول برایش جایی درست می کنند تا بنشیند.ناگهان از راننده می پرسد:آقای راننده می خوام برم بیمارستان قلب تهران.راننده هم با لحنی سربالا می گوید:من خودمم بلد نیستم.خود پیرمرد می گوید:خیابان کارگر شمالی.

-یا خدا!این پیر مرد تنهایی می خواد بره اونجا!؟

مردم راهنماییش می کنند که چطور برود،باید از این اتوبوس پیاده شود،سوار اتوبوس میدان راه آهن شود،سپس راه آهن پیاده شده از آنجا دوباره سوار اتوبوسهای خیابان کارگر شود والخ

-وای خداااااا!توی این شهر درندشت!این بابا تنهایی چطور میخواد برسه اونجا!؟

پیرمرد پیاده می شود‍،اتوبوس راه آهن جلوی همین اتوبوس ایستاده،اما پیرمرد که نمی بینید‍،کسی هم دستش را نمی گیرد تا سوار شود‍.اولین اتوبوس می رود،معلوم نیست کی سوار اتوبوس بعدی شود!

-منم که مثل سیب زمنی نشستم!نه می تونم وقت بذارم،پیاده بشم و سوارش کنم نه اونقدر «عشقی»ام که براش یه دربست بگیرم نه...کار دیگه ای هم از دستم بر نمیاد. فقط برای خالی نبودن عریضه یه «خدایا شکرت»خشک خالی میگم!!!

پیرمرد هم خدایی دارد.خدا گر زحکمت ببندد دری/ز رحمت گشاید در دیگری.خوش به حال پیرمرد که خیلی چیزهارو نمیبینه و شاید خیلی چیزهای دیگر رو ببینه!!!

برای این مطلب کدوم آیه به ذهنتون می رسه؟




کلمات کلیدی :

بی نام خمینی

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/12 11:0 عصر

 




کلمات کلیدی :

دخیل

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/7 7:35 عصر

دخیل می بندی و دعا میکنی

نمیدونم که این کار چه منشایی داره ، درستی و غلطیش معلوم نیست ، ولی یه سوزن بر میداری و به پارچه سبز می بندی .

نمیخوام بگم درسته یا غلط ، میخوام بگم اعتقاد داری ، به اینکه اگه دخیل ببندی حاجتت رو میگیری ، کی میخواد این اعتقاد رو ازت بگیره، کی میتونه اصلا ؟ سالهاست به این وسیله به ائمه متوسل میشی ، خیلی هم حاجت گرفتی ، حاجت روا شدی و دلت گرم به این سنجاق بستن .

برای ما هم دعا کن .

 




کلمات کلیدی :

تب

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/7 10:37 صبح

این چند روز فرصت نشده بود برم ملاقاتش. دکترش تماس گرفت که حالش بدتر شده. حالم هیچ خوب نبود ولی رفتم بالای سرش. سرم گیج می‏رفت؛ پشت پلک‏ چشم‏‏هام داغ شده بود.
رنگ از چهره‏اش پریده بود. دستم را گرفت: «چرا چشم‏هات قرمز شده؟ دستت چرا این قدر داغه؟!». خم شدم و گونه‏ام را به پیشانی‏اش چسباندم: «تب دارم، تب. نمی‏دونم چه‏م شده! فقط تب دارم». صدای نفسش قطع شد. سرم را بلند کردم. چشم‏هایش بسته بود و دیگر نفس نمی‏کشید. رفته بود.
و من تازه فهمیدم که چه‏قدر دوستش داشته‏ام.


کلمات کلیدی :

روز شمار محرم

ارسال‌کننده : حامد احسان بخش در : 85/11/2 10:1 صبح

تصمیم گرفتیم، در این راه وظیفه خود را هرچند اندک انجام دهیم و وبلاگهایمان را عاشورایی کنیم،با انتخاب کد درون جعبه زیر و قرار دادن آن در قالب وبلاگ خود هر روز شاهد لوگوهای کربلایی در وبلاگ خود خواهید بود،تصاویر متناسب با هر روز به صورت خودکارتغییر می کند و در واقع شما نیازی به تغییر کد ندارید،شما فقط برای یک بار این کد را در قالب وبلاگ خود قرار دهید در ادامه با شما همراه خواهیم بود و هر روز تصویر لوگو را بروز کرده و تغییر می دهیم،یا علی






کلمات کلیدی :