آري مردمم مردند،اين غمنامه اي است بي صدا و بي صحنه...آن ها نه در ميدان نبرد كشته شده اند ونه زلزله اي سرزمينم را ويران كرده مرگ تنها ناجي آنها بودهمردمم بر صليب جان ندادند....آنها در حالي مردند كه دستانشان به سوي شرق و غرب كشيده شدهو چشمانشان در سياهي افلاك خيره شدهآنها در سكوت مردندزيرا انسانيت ، گوشهايشان را در برابر فريادي كه سر ميدهند بسته بود، آنها مردند. (نه كتاب ، جبران خليل جبران)