• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : بيشتر از يه جمله نشد. چكارش كنم خب؟
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + كوثر 

    سلام علي آقا خيلي خوش آمديد خوشحالم با شما آشنا ميشم و با شما تو اين وبلاگ همكارم .در رابطه با مطلبتونم بايد بگم بلافاصله ذهنم رفت سراغ كساني كه پدر ندارن و دلم گرفت . اما بعد كه بيشتر فكر كردم ديدم يه عده ديگه هم هستن كه نميتونن پدراشونو در بيداري ببينن ؛ پدرهايي كه براي تامين هزينه زندگي چند شغله ان و يا تو شهرهاي دور تر از محل زندگي خونواده شون دارن كار ميكنن .يه جاي ديگه هم رفت فكرم . پدرهايي كه اصلا دست ندارن تا بچه شون بتونه ببوسه ( مثل جانبازان ويا پدري كه دستش تو كارخونه رفته زير ... از بس خسته بود و خواب آلود چون چند تا شعل دارن و....) و خيلي جاهاي ديگه .كوتاه نوشتي ولي منو كه خيلي بردي تو فكر .

    شايد من زيادي خيالبافم نميدونم

    موفق باشيد