• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : برگريزان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام. وبلاگ خوبي داريد. به ما هم سر بزنيد خوشحال مي شويم.
    + مدير با صلابت كه خودشو گرفته 

    به فضل خدا تبارك و تعالي

    و به كوري چشم مغرضان و دشمنان وبلاگ

    و با عنايت همكاران پر شور وبلاگ دو دقيقه

    بازديد وبلاگ فردا به بيست هزار خواهد رسيد.

    تا كور شود هر آنكه نتواند ديد....

    پاسخ

    احيانا که منظورتون از دشمن وبلاگ من نيستم؟ و آرزوي کوري چشم من؟... نويسنده ي کور که به دردتون نمي خوره!... جناب مدير مي خواين همين الان خودم شروع کنم هي صفحه رو باز کنم و ببندم تا زودتر به بيست هزار برسه؟!... اگه اضافه کاري برام حساب مي کنيد، بگين از همين الان شروع کنم! صبح نشده بيست هزار تا رو رد مي کنه!!!!

    سلام!
    ...به جان خودم همه ي پستاتونم مي خونما...يه چند روزيه دستم نمي ره نظر بدم!!!!!
    احتمالا يه بيماري گرفتم!!
    اخخخي ..بيچاره محيا!

    دعام كنين!
    آسماني باشيد!

    پاسخ

    سلام!... همين که برا پست من نظر بدي کافيه... باقي رو بي خيال!:دي... بيماري؟! عزيزم خدا نکنه!... تو هم ما رو دعا کن زياد!

    نمي دونم شما هم يادتون مي ياد يا نه اين بيت رو:

    چوب معلم گله هر كي نخوره خله

    يادش گرامي باد

    پاسخ

    دست شما درد نکنه!... خيلي ممنون دها خانوم! عوض حمايت از منه؟! :(
    + سايه 
    سوتك جونم، غصه نخور. خودم بهت يازده ميدم. خوبه؟؟؟
    خيلي سعي كردم بيشتر بدم اخه نشد چيكار كنم؟؟
    تو فقط غصه نخور و گريه نكن بقيش با من.
    تازشم يازده كه بهتر از هفت و هشته.
    اما يه جورايي من و ياد مدرسه انداختي. دستت درد نكنه . مخصوصا اون قسمت كه برا نمره گريه كردي.
    پاسخ

    يازده؟!... خب بازم بهتره... نمي شه يه کم بيشتر بدين؟... مي دونين که حرف شما برا من مهم تره تا جناب مدير... قراره جانشينشون شين ديگه! :دي ... خب گريه ام داشت ديگه... يه دانش آموز کوشا اين جور زحمت بکشه آخرشم بهش بدن هفت!

    سلام

    شما يك عامل نفوذي و جاسوس از وبلاگ رسپنا هستي كه ميخواي با يك انقلاب مخملي مدير اون وبلاگ را بياري مدير اين وبلاگ بكني.

    و كساني كه در اون وبلاگ اخراج شدند هم نويسنده هاي اين وبلاگ بشن.

    براي كساني متاسفم كه خودشون در آستانه اخراج هستند ولي دم از حمايت شما مي زنند.

    كساني كه من تا اخرين نفس دارم ازشون دفاع مي كنم و طرفدارشونم اما در كمال بهت مي بينم كه از دشمن اين وبلاگ طرفداري مي كنند.

    اين تذهبون؟

    پاسخ

    سلام!... من؟!... منو چه به رسپنا؟!... نه بابا کلاس اين دو تا وبلاگ اصلا بهم نمي خوره، بد به دلتون راه ندين!... يکيشون رو که خودتون استخدام کردين! شايد اصلا اين کارو کردين که سرش شلوغ شه و اونجا ديگه ننويسه... آره؟!
    کوثر خانوم در آستانه ي اخراجن؟!!!!!!... بلاخره در آستانه ي اخراجن يا تا آخرين نفس ازشون حمايت مي کنيد؟... ضمنا من دشمن وبلاگ نيستم، صلاح وبلاگو مي خوام!!!
    سلام انشاي زوركي قشنگي شد من امروز حسابي دلم براي مدرسه تنگ شديادش بخير
    پاسخ

    انشا به اين قشنگي حقش هفته... با ارفاق هشت؟... شما يه چيزي بگيد آخه!

    سلام سوتك خانم عزيز

    اتفاقا خيلي هم خوب بود و من ازتون حمايت ميكنم(يادتون باشه شما هم فردا از من حمايت كنين ) نمره تو خيلي بيشتر از اين حرفهاست .كاملا مرتبط بود با عنواني كه مدير پيشنهاد داده بودن .از همه ميخوام كه از سوتك جان حمايت كنند.پيشاپيش متشكرم.

    پاسخ

    سلام کوثرخانوم! شما به حمايتتون ادامه بدين، منم قول ميدم هرجا لازم شد حمايتتون کنم!!!!... مي دونستم نمره ام بيشتر از اين حرفاس! بايد ما هم بذاريم مثه نويسنده هاي رسپنا کار گروهي بخوابه تا مدير قدرمون رو بدونه!... فقط ايراد مي گيره!... از فراخوانتون هم ممنون!... خواهش مي کنم!

    همه وبلاگا نويسنده دارن، ما هم نويسنده داريم

    نگاه كن

    يكي از يكي تنبل تر

    نمره انشا هفت

    با هشت نمره ارفاق

    پاسخ

    [گريه]... آقا معلم اجازه؟!... نمي شه حداقل ده رو بدين نيفتيم؟!
    باور کنين ما تنبل نيستيم... قول ميديم مشقامونو... تنبل نويسنده هاي سابق رسپنان، يه سر برين اونجا... قدر نويسنده هاتونو تازه مي فهمين!