آااااااااااخي.....
نازي...
يا رفيق!
وقتي كوچك بودم خيلي بزرگتر بودم! روي هوا حرف نمي زنم! دليل دارم! وقتي كوچك بودم وصيتنامه مي نوشتم و الان نمي نويسم! وصيت نامه مي نوشتم و سفارش مي كردم دانه ي گنجشك هاي حياط و شير بچه گربه ها فراموش نشود! وصيت مي كردم گل هاي باغچه را نچينند كه پروانه ها سرگردان نشوند! همه را هم غلط غلوط مي نوشتم! آخرش هم همه ي اموالم را مي بخشيدم به ماماني!
چقدر بزرگ بودم! يادش مي افتم گريه ام مي گيرد! چقدر بزرگ بودم!
يا علي مددي!
سلام
كاش اينجا وصيت نامه رو مياورديد تا مي ديديم تو اون سن ذهنياتتون چي بوده.
وصيت نامه يه خانم 19 ساله معمولا خيلي مي تونه جالب باشه
خصوصا اينكه از خيلي از چيزها فارغه
بيچاره مامانتون