ساده بگم داهاتيماهل همين نزديکياهمسايه روشنياهمخونه تاريکيابوي علف ميده تنمهنوز همون داهاتيم با همه شهري شدنمباغ غريب ده من گلاي زينتي نداشتاسب نجيب ده مننعلاي قيمتي نداشتاما همون چار تا ديواربا بوي خوب کاه گلشاما همون چنتا خونهبا مردم ساده دلشاما همون چار تا ديواربا بوي خوب کاه گلشاما همون چنتا خونهبا مردم ساده دلشبراي من که عکسمومدتيه تو آب چشمه نديدمبراي من که شرقيماز اون هوا دل بريدمدنيايي که ديدن اوناگر چه مثل قديماراه درازي ندارهاما مي دونم که ديگهدنياي خوبه سادگيبه من نيازي نداريساده بگم داهاتيم