السلام:
ما هم اومديييييييم. البته خوش اومديييييم.
نع بابا شما خوش اومدين.
ببخشين!! اين خاطره!! خووووووووووووب؟؟؟
اونوقت مال چه ساليه؟؟؟
آخه فكر كنم زمان مامانيه ما از اين خبرا بوده ها!!!
------------------------------------
خوب خوش اومدين. قلم زيباييي دارين. (چيه؟؟؟ بيك!!)
موفق ياشين و سربلند.
گرماي اون وقت ربطي به كرسي و نفت نداشت؛ مردم عوض شدن و الا اگه مردم ظرفيت داشتند، با پكيج و شومينهي گازي هم ميشه خانوادهي گرم داشت. مادربزرگ خدابيامرز من، با بخاري گازي و سماور برقي هم خانهاش مثل همان وقتها بود كه زير كرسي ميخوابيديم و برايمان قصه تعريف ميكرد.
جاري باشيد...
بابت جريمه ديركرد هم شما رو واگذار مي كنم به همون ...
به هموووون
به همون هيئت منصفه وبلاگ
تا خدمتتون برسن
هيييي
الان ديگه بخاري هاي بدون دودكش اومده
الان ديگه شومينه اومده
كرسي و بشكه نفت و بخاري نفتي جايي نداره
البته به جز سر سفره هامون
الان ايران رادياتور اومده
ايران سل اومده
ايران كوفت اومده
سلام مادر بزرگ
از خواندن خاطرات و مشقت هايي كه در اعوان جواني كشيده اي ، به اندازه ي بشكه اي بس بزرگ گريستم.