بررررررررررررررررررررف روبيه
برررررررررررررررررررررررررررررررف
آب حوض خالي مي كنيم
دل آقاي فخري پارو مي كنيم
با دو روز ضمانت
برررررررررررررررررررررررفيه بررررررررررررررررررررف
انگار سالهاست در آسمان قلبتان را به روي خورشيد بسته ايد ... خورشيد كه باشد ، ديگر جايي براي اين برف ها كه گفتيد نمي ماند ...
شما هم بفرماييد ماشين هايي شهرداري دلتان تشريف بياوردند و اين برف ها را ببرند ...
ديريست كه دلدار پيامي نفرستاد
ننوشت سلامي و كلامي نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پيكي ندوانيد و سلامي نفرستاد
تو فكر بودم كه چه كنم عاشق بشم تا بتونم هم برفهاي كوچه هاي دلم رو آب كنم؛ هم بتونم حال نماز شب داشته باشم و هم بتونم آزاده باشم و هم بتونم...........تصادفا اين ابيات رو ديدم:
تا نيست نگردي ره هست ات ندهند
وين مرتبه با همت پست ات ندهند
چون شمع قرار سوختن تا ندهي
سر رشته عشق را به دستت ندهند