عجب اصلا من چه موقع كانديد بودم كه خودم خبر نداشتم. نچ باباجون. داريد دستي دستي من رو اخرج يخرج مي كنين با اين كاراتون. گفته باشم.
هر سه ساك ها رو ببنديم كه عنقريب موعد بازگشت مديره.
حالا من و سوتك كه دوريم. دلم برا جناب مجاهد مي سوزه كه نزديكند و خب بايد بار فيزيكي اين اخراج رو هم ايشون تحمل كنند.راستي تو قم هم شيرهاي آب يخ زده؟؟؟
من نميفهمم چرا اين قدر ميترسيد. دمكراسي هزينه داره. تعارف هم نداريم. نترس. بگو مرگ بر شاه بگو مرگ بر شاه
بابا ببينم ميتونين يه كار كنين شبونه بلند شن از اونجا بيان و خدمت همه مون برسند يا نه؟؟؟