• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : عشق و نياز
  • نظرات : 2 خصوصي ، 25 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    عشق زميني و عشق آسموني هر دو از يه اصل هستن؛ همون اصل عشق.

    ماهيت عشق يه ماهيت ماوراييه. يه ماهيت آسموني. وقتي ميگيم عشق زميني، اين زميني بودن نمي تونه عشق زميني رو زميني کنه. چون ذات عشق زميني و پست نيست.

    درسته ممكنه بعضي يا حتا خيلي از عشق ها توهم باشه؛‏ اما اگه واقعا عشقي وجود داشته باشه، اون عشق الاهيه؛ حتا اگه زميني باشه.

    مي دونيد؟ مشكل ما اينه كه تعريف هاي مختلفي از يه كلمه داريم.

    توي ذهن من عشق نمي تونه منجر به گناه بشه؛ پس عشق رو در هر صورت مقدس مي دونم. توي ذهن من عشق تفاوت وحشتناكي با توهم عشق داره؛ پس هر عشقي رو ناب و پاك مي دونم.

    اگه كسي يه روز احساس كرده عاشق يه كسيه و سه روز بعدش وقتي ديده نه انگار ديگه خبري نيست، خب معلومه از اول خبر خاصي نبوده. البته خب نمي شه خط كش كشيد عشق رو.

    چقدر حرف مي زنيم بعضي اوقات ما!

    پاسخ

    دقيقا فراز آخر صحبتم يه جورايي همين فرمايش شما رو تائيد مي كنه. دقيقا در پاسخ به روشنك جون نيز همين حرف رو عنوان و تائيد كردم. چقدر خوب مي كنين بعضي اوقات شما و ما چقدر استفاده مي كنيم.

    هر چي به ذهنم فشار ميارم، نمي تونم عشق زميني و آسماني رو رو به روي هم بزارم؛ همون جوري که نمي تونم حتا به تعارض عقل و عشق فکر کنم.

    اينا براي من چيزاييه كه حتا قابل تصور هم نيست. مومن اگه مومن باشه، زميني ترين كارهاش هم عبادت ميشه. مومن اگه مومن باشه. مومن اگه مومن باشه، مي تونه همه ي لحظه هاش لذت هاي دنيايي باشه. اصلا نميشه لذت هاي دنيايي و آخرتي رو زياد تفكيك كرد.

    پاسخ

    هدف رو به روي هم قرار دادن نيست. شايد بتونيم در امتداد هم قرار بديم اما روبرو نه. درسته نميشه اما مومن و لذت هاي دنيايي؟؟؟ البته منكرش نيستم اما فكر نميكنم برا تموم لحظات صادق باشه. شايد منظورتون بهره و لذت معنويه!!
    + سايه 

    آتش عشق عزيز:

    ممنونم. مطالب شما به اندازه يه پست بار مطلب خوندني داشت. بازم ممنونم بزرگوار.

    عشق و مستي ... حكايت مفصلي دارد . در اين مورد هم كلي حرف براي گفتن دارم ... همين طور در اين مورد كه عشق مجازي ، تكه اي از عشق حقيقي است ... به گمانم تا آخر هفته حرف براي گفتن دارم ... ... اگر انگشتي براي تايپيدن باقي بماند ...

    چرا بعضي ها اصلاً عشق مجازي را قبول ندارند ؟ چرا بعضي ها باعث مي شوند عشق اين قدر غريب باشد ؟ چرا بعضي ها از عاشق شدن مي ترسند ؟ چرا بعضي ها اصلاً فكر خواستن عشق حقيقي را نمي كنند ؟ چرا بعضي ها عشق حقيقي را خيلي دور از دسترس مي بينند ؟ چرا ...؟ چرا...؟ باقي بماند براي صبح ...

    پاسخ

    چقدر من رو با اين کامنتاي پربارتون خوشحال کردين. نه کليشه اي بود و نه از سر اجبار. من ممنونم.

    سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ

    كه نه خاطر تماشا نه هواي باغ دارد

    شب ظلمت و بيابان ، به كجا توان رسيدن ؟

    مگر آنكه شمع رويت ، به رهم چراغ دارد ...

    تا لطف او نباشد اصلاً نمي شود عاشق شد ... عشق هديه اي است الهي ...

    پاسخ

    عشق هديه ايست الهي....
    sv
    پاسخ

    اگه جناب رائد بود به اينا هم جواب ميداد.
    sv nvs
    پاسخ

    و همينطور اين...

    عشق و عقل ...

    با عقل ، آب عشق به يك جو نمي رود ...

    با عقل خود از عشق سخن گفتم و خنديد / آري ! خبر از بي خبري خواسته بودم ...

    عشق با عقل جزئي همخواني ندارد ... اما اگر از معنا بيايد و از معنويت برخوردار باشد ، عشق و عقل كلي (همان كه مخاطبش وحي است ) با هم يكسو مي شوند ...

    پاسخ

    چقدر شما قشنگ مي نويسين...اولش اومدم مخالفت کنم که ديدم جنبه عقلانيش رو توضيح دادين.
    يك هفته خيلي كم است براي حرف زدن در مورد عشق ... آخر توي يك هفته كه نمي شود هم از عشق گفت ، هم از عاشق ... هم معشوق را نشان داد ، هم از وصال و فراق گفت ... ... مي گويم خيلي حرف دارم و باور نمي كنيد ها ... ...
    پاسخ

    دقيقا. فردا به مدير درخواست تمديد زمانش رو بدين.

    تنها ...

    اي دل ! نگفتمت حذر از راه عاشقي ؟

    رفتي ؟ بسوز ! اين همه آتش سزاي توست ...

    توي عشق همه چيز برمي گردد به معشوق ... آخر كسي كه واقعاً عاشق باشد ، ديگر خودش نيست . همه اش معشوق مي شود ... اينجاست كه هم مي تواني سقوط كني و هم صعود ... داستان شيخ صنعان را كه حتماً شنيده ايد ...

    پاسخ

    چقدر قشنگ و اين کامنتاي قشنگ چقدر منو تحت تاثير قرار داده.

    توي وبلاگم يك پست داشتم در مورد عشق مجازي . همان جا هم گفتم كه به عقيده ي بنده عشق مجازي يك راه ميان بر است . ميانبري كه هم مي تواند پرتت كند پايين و هم پروازت بدهد به اوج آسمان ... اصلاً مجاز لازمه ي حقيقت است ... عشق مجازي هم رسيدنت به عشق حقيقي را آسان مي كند ...

    شايد اين داستان را هم شنيده باشيد :

    بشرِ حافي مي گويد كه در بازار بغداد مي بيند يكي را هزار تازيانه مي زنند و اصلاً شكايتي نكرد و ناله و زاري هم ... تمام كه شد و او را به سمت زندان مي بردند ، از او مي پرسد كه اين تازيانه ها باي چه بود ؟ جواب مي دهد : از آنكه شيفته ي عشقم ... مي گويد خب پس چرا گريه و زاري نكردي تا تخفيفي بدهند ؟ گفت براي آنكه معشوقم نگاهم مي كرد و من چنان غرق تماشاي او بودم كه اصلاً حس نكردم ... مي گويد اگر ديدارت بر دوست برتر مي افتاد ، چه مي كردي ؟ ... اين سخن را كه مي شود فريادي مي زند و در جا جان مي دهد ....

    اين طور است كه عشق مجازي زمينه اي مي شود براي عشق حقيقي ... آنوقت فقط يك تلنگر مي خواهي براي رسيدن به او ...

    پاسخ

    داستان جالبي بود. دستتون درد نکنه. ممنونم.

    يك قصه بيش نيست ...

    قبل از ادامه ي حرفام ، يه چيزي در مورد جواب کامنتتون بگم . منظورم از شيريني و تلخي ، سختي اين راه بود . راه عشق سختي زياد داره . سختي هايي که فقط براي يک عاشق شيرينه . دل شکستن هايي که فقط براي يک عاشق شيرينه ... کسي که عاشق نيست نمي تونه درکشون کنه ... اونهايي که عاشق نيستن با عقلشون مي بينن اين چيز ها رو و شايد کاراي يه عاشق براشون غيرمنطقي باشه ... ديوانگي محض ... جنون ...

    پاسخ

    درسته، متوجه شدم. کاملا همينطوره.

    شنيده ايد اين شعر را كه :

    مشو چون سگ به خواب و خورد خرسند

    اگر خود گربه باشد دل در او بند

    به عشق گربه گر خود چير باشي

    از آن بهتر كه با خود شير باشي

    به گمانم از نظامي باشد ... عاشق شدن ( حتي دل بستن به يك گربه ) باعث مي شود كه ياد بگيري از خودت بگذري . ديگر خودت را نبيني . ياد كه گرفتي از خودت بگذري براي معشوق ، كه بشكني براي معشوق ، كه فنا شوي براي معشوق ، آوقت تا رسيدن به عشق حقيقي كه همان خداست راهي نمي ماند .

    پاسخ

    نه. شعر رو نشنيده بودم. استفاده کردم.

    تنها ...

    در مورد سؤال اولي كه مطرح كرديد ... قطعاً عشق مجازي ( همان عشق زميني كه گفتيد ) وجود دارد ... البته اينكه تعاريف ما از مجاز و حقيقت متفاوت است ، باعث مي شود نظرهامان هم متفاوت باشد . به گمانم بهتر است اول از همه تعريفمان را از عشق حقيقي و مجازي بيان كنيم . من معتقدم اگر معشوق ، خدا باشد ، آن عشق حقيقي است و اگر غير خدا باشد( انسان و يا هر چيز ديگري ) مي شود مجازي ...

    پاسخ

    درسته، دقيقا به همين شکله...

    تنها ...

    عشق شيرينه براي عاشق ... شايد براي اونهايي كه از دور مي بينن خيلي سخت باشه ... خيلي موضوع خوبيه ... كلي حرف دارم برا گفتن ...

    پاسخ

    تنها!!!! عشق شيرينه برا هر عاشق و معشوق و نظاره گري. داستان عشق ليلي و مجنون با وجود تلخي آخرش، سالهاست كه مشتريان خاص خود رو داره.خب بگين حرفاتون رو.
       1   2      >