توي وبلاگم يك پست داشتم در مورد عشق مجازي . همان جا هم گفتم كه به عقيده ي بنده عشق مجازي يك راه ميان بر است . ميانبري كه هم مي تواند پرتت كند پايين و هم پروازت بدهد به اوج آسمان ... اصلاً مجاز لازمه ي حقيقت است ... عشق مجازي هم رسيدنت به عشق حقيقي را آسان مي كند ...
شايد اين داستان را هم شنيده باشيد :
بشرِ حافي مي گويد كه در بازار بغداد مي بيند يكي را هزار تازيانه مي زنند و اصلاً شكايتي نكرد و ناله و زاري هم ... تمام كه شد و او را به سمت زندان مي بردند ، از او مي پرسد كه اين تازيانه ها باي چه بود ؟ جواب مي دهد : از آنكه شيفته ي عشقم ... مي گويد خب پس چرا گريه و زاري نكردي تا تخفيفي بدهند ؟ گفت براي آنكه معشوقم نگاهم مي كرد و من چنان غرق تماشاي او بودم كه اصلاً حس نكردم ... مي گويد اگر ديدارت بر دوست برتر مي افتاد ، چه مي كردي ؟ ... اين سخن را كه مي شود فريادي مي زند و در جا جان مي دهد ....
اين طور است كه عشق مجازي زمينه اي مي شود براي عشق حقيقي ... آنوقت فقط يك تلنگر مي خواهي براي رسيدن به او ...