سلااااااااااااااااام خوبي؟
وبت واقعا عاليه خوشحال ميشم به منم سر بزني
نيلو فر آبي منتظرته
زينب جونم:
خودمونيما، چقدر به كامنتدونيت حال دادما.((مايه شرمندگي بر و بچه هاي بي حال..........))
حالا قراره چطور از خجالتم در بيايي؟؟؟
همون بزرگوار كه مهم نيست اسمتون چيه، ( نميدونم جناب يا سركار)
سلام: عرض كوچيكي رو مطلبتون در مورد صحبت شهيد چمران دارم.
من نميدونم مقدمه و موخره اين مطلب چيه، اما انتهاي مطلب بيشتر مي خوره به اينكه اين صحبت در مورد عشق حقيقي باشه. و اينكه احساس نزديكي با اين مطلب دارين، بايد بگم :
اگه اين بيان احساس شما در رابطه با عشق حقيقي باشه به حالتون غبطه مي خورم .
اما اين صحبت رو در مورد عشق مجازي اصلا قبول ندارم. به طور كل عشق رو يه موضوع دو طرفه مي دونم و عشق هاي يك طرفه رو فقط مايه بازيچه و زجر بي مورد مي دونم.
اين صحبت:
((من بزرگتر از آنم، كه به خاطر پاداش محبت كنم يا در ازاي عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود مي سوزم و لذت مي برم و اين لذت بزرگ ترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آيد.))
به نظر من فقط مي تونه در مورد عشق حقيقي و الهي صادق باشه و نه در مورد عشق زميني.
به نظر من عشق مجازي يك سويه، خودش نوعي تمناست.
من رو هم دعا كنين. و اگه اشتباه مي كنم راهنمايي.
يا علي.
زينب جان ،
يعني جناب مدير از كامنت اول به مدت ساعت ها رو متنت كار كردن تا اين كامنت دوم رو هوا كنند؟
اي ول بابا...
خب.
انگار اين جوري نميشه.
اولندشم كه سهيل محمودي عزيز گفته عشق اما بي خيال پند ماست.
البته درسته كه مست كلمه ي خوبيه اما سهيل محمودي گفته ماست!
حيف كه الان كافي نتم وگرنه با خوندن پاراگراف اخر نوشته تون لبام لرزيد...
بله. اين جوري است.
يه كامنت ديگه هم دارم؛ اما تا اصلاح نشدن شعر نمي نويسم!
سلام...
شهيد مصطفي چمران دريكي ازيادداشت هاي خود چنين مي نويسد:
... ومن قدرخود را بزرگ تر از آن مي دانم كه محبت خويش را، از كسي دريغ كنم حتي اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خيال خود
سوء استفاده نمايد. من بزرگتر از آنم، كه به خاطر پاداش محبت كنم يا در ازاي عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود مي سوزم و لذت مي برم و اين لذت بزرگ ترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آيد.
چه احساس نزديكي قشنگي دارم با اين جملات شهيد چمران...
حيف،
حيف از عشق هاي قشنگي كه با لعاب غرور آذين بشه.
حيف از نگاه قشنگ عاشق كه با طعم تلخ طعنه ها رنگ آميزي بشه.
حيف از طعم گس بي محلي ها ، كه جايگاه عشق رو آلوده كنه.
حيف از واژه ها كه جاي خود رو به توجيهات بدهند.
حيف از روزي كه دير فهميده بشه.
دريغ و صد دريغ از صبحي كه نگاه عاشقي در اون وجود نداشته باشه.
افسوس و واويلا بر روزي كه يه غريق درياي عشق، خسته از طعم تلخي ها و بد رفتاري هاي غرور آميز، خود را به درياي بي كران فراموشي سپرده و آن زمان است كه:
ناگهان چه زود دير مي شود.
سلام زيب جان: زيباترين نظر داخل متن قشنگتون بود،
«عشق آن است كه تو را مجنون كند! كه اشكش، لبخندش، خشمش، قهرش و حتي فريادش را هم دوست داشته باشي! كه برق چشمانش و رعد صدايش قرار را از تو بگيرد! كه پلي باشد براي رسيدن تو به آن عشق حقيقي...و او همه هستي تو خواهد بود، همه هستي تو...»
==================
كاش قدر اينهمه فداكاري يك عاشق رو، معشوق بدونه.
كاش.
تنها ...
سلام !
عاشق ... مجنون ... عاشق ... عاشق ...
يه نتيجه ي جديد گرفتم تازگي ها ... عشق هست ، ولي مردش نيست ...
سلام
چقدر زيبا بود
بايد چند بار ديگه بخونم تا نظر بدم
الان زوده