حيف،
حيف از عشق هاي قشنگي كه با لعاب غرور آذين بشه.
حيف از نگاه قشنگ عاشق كه با طعم تلخ طعنه ها رنگ آميزي بشه.
حيف از طعم گس بي محلي ها ، كه جايگاه عشق رو آلوده كنه.
حيف از واژه ها كه جاي خود رو به توجيهات بدهند.
حيف از روزي كه دير فهميده بشه.
دريغ و صد دريغ از صبحي كه نگاه عاشقي در اون وجود نداشته باشه.
افسوس و واويلا بر روزي كه يه غريق درياي عشق، خسته از طعم تلخي ها و بد رفتاري هاي غرور آميز، خود را به درياي بي كران فراموشي سپرده و آن زمان است كه:
ناگهان چه زود دير مي شود.