آفرين سيد!
آفرين!
به نکته نکته متنت آفرين!
(همه متن ها رو خوندم. سيد جان حرفت درست...)
معمول نيست تو كامنتدوني لينك دادن! ولي اين جالب بود!
عشق رابطه اي قلبي ميان دو چيز است که چون به نحو اعم برقرار مي شود،عاشق را در معشوق فاني مي سازد و در قرآن اگر چه لفظ عشق نيامده،ولي از معناي آن با الفاظ ديگر مانند حب و ود سخن رفته است .لغت نويسان عشق را اينگونه معنا مي کنند: در گذشتن از حد دوستي، اعم از اينکه در پارسايي باشد يا در فسق و آن مأخوذ از عشقه است و آن گياهي است که بر درختي بپيچد و آن را خشک کند و خود با طراوت باقي بماند ؛لذا اگر گياه عشق روح انسان، درخت تن او را احاطه کند،او را نسبت به زرق و برق دنيا خشک و بي حرکت و نسبت به محبوب و معشوق شيفته و بي قرار مي کند .عشق آخرين مرحله محبت است. شعله اي است که در دل آدمي افروخته مي شود و بر اثر آن آنچه جز خداست ، مي سوزد و نابود مي گردد ، يعني عاشق ، شهيد مي شود و به حيات خالص و جاويدان نيل پيدا مي کند. روايت مي کنند : «من عشق و عفو و کتم و مات ، مات شهيدا .» هر که عاشق شود و عفت نفس پيش بگيرد و رازدار باشد و بميرد ، شهيد مرده است .
=======================
خب، ما كه هرچي واستاديم شما هم واستادين تا ما خودمون نتيجه گيري جات كنيم.
از فرمايشات شما و پاسخهايتان به كامنتا من نتيجه گرفتم كه :
شما عشق زميني و عشق حقيقي رو نه مقابل هم و نه ضد هم كه،
در امتداد هم ميدانيد.
من فكر كنم كه شما قائل به دالان بودن عشق مجازي ميباشيد.
عشق مجازي رو ابتداي عشق الهي دانسته و راه رسيدن به عشق الهي ميدانيد.
-------------------------------
افاضات التهيه:
اگه اينه،
نچ هنوزم يه جورايي مخالفم. البته كليات رو قبول دارم و در تعميمش مشكل دارم.
يا علي.
سلام وعرض ادب
راست مي گوييد! عشق كه زميني وغير زميني ندارد. دلهاي ماست كه زميني مي شود و عشق را بدنام مي كند. واما بعد:
سيد مرتضاي آويني در يكي از نوشته هايش چنين مي نويسد:
« ...اگرگفته اند اشدحباً لله نه بدان معني است كه بتوان محبتي ديگر را دركنارحب خدا قرار داد. اگربگوييم حب خدا محبت هاي ديگر را ازبين مي برد درست است، اما درست تر آن است كه محبت هاي ديگر در سايه ي حب خدا جان مي گيرند و روح پيدا مي كنند و انسان سراسر رحمت و محبت مي شود و فاش بگويم هيچ كس جز آنكه دل به خدا سپرده است، رسم دوست داشتن را نمي داند.»
ياعلي مدد
مدير كل كه روشون اونوريه!!!
سوتك جونم،
بي زحمت يه لحظه بيا بيرون دو مين كارت دام.
==========
تازشم وقتي طرح سئوال کاربريه که اينجا يعني كامنتدوني مسائل ادامه داده بشه.
اوكي؟
فكر كنم هر دو اخراج.
جناب مدير كل، مي شه روتون رو بكنين اونطرفي:
اون همه كه خب اولش كفايت كرديم به يه ذره، جناب مدير كل شاكي شدن انگار! گفتيم براي جلو گيري از عواقب سو احتمالي تشديدش كنيم!!! مدير كلن ديگه!ولي خب با همكاران گرامي مخالفم چون كه:فكر كنم بهترين راه نتيجه گرفتن، دادن سواله! وقتي آدم خودش به جواب برسه، خيلي با ارزشتره!اين كه جواب مواب هيچي... فكر نكنم مشكل پست باشه! فكر كنم مشكل خودمون باشه كه گاهي مي خوايم همه چيز رو حاضر آماده تحويل بگيريم!تازه فكر نمي كنم متن زيادي هم از قرائن و شواهد خالي باشه!!!
جناب مدير كل! ببخشيد! حالا اگه خواستيد باز روتونو اين طرفي كنيد!
هرگونه ارتباط اون كامنت پاييني به اينجانب شديدا تكذيب مي شود.
مودم جناب نادم بسوزه اگه اون پاييني ، من فلك زده باشم.
آقاي مدير كل، مي شه روتون رو بكنين اونطرفي:
آخه سوتك جونم، اين همه تشويق برا چي؟؟؟
مطلب كه .........( سانسوري شد و فقط سئوالات كثير شد)
كامنتا كه ..........(جواب، مواب ، نچ ، فقط تلنبار شد)
.... حالا ببينين.
سلام.
«بنابراين، عشق زميني ، همانست...»
مهم همين است كه همانست كدامست جناب استاد!!
شما يك جورهايي علامت سوال هاي در سرمان را بيشتر كرديد كه؟؟
بالاخره عشق زمينيست يا هوايي يا يك چيزي بين زمين و هوا؟؟!
اصلا عشق كيلو چند است؟!؟
السّلام عليكم استاد اعظم:
.......و آنگاه انسان عند اللزوم خود را به آن كوچه معروف زده و بعد از پيچ و خم هاي زياد از اظهار نظر در خصوص آن كلمه ترسناك خودداري نموده و سر خود را با شامپو گرم نموده و الفرار كلامي را بر القرار توضيحي ترجيح مي دهد.
و آن گاه شكجات نازل گشته كه در پيچ و خم پشت اين قضيه چه در خفا نهفته مي باشد.
و آن گاه نگارنده خود نيز الفرار نموده تا عذاب الهي نازل نگشته و چي چيز بلاگ بر سر نگارنده خراب نگشته گردد.
با التماسات دعا جهت الاخراج نگشتن الحقير.
