بگذار بگويم كه،
گاه آنقدر اسمت را مشق ميكنم كه زمان را فراموش و مكان را گم ميكنم، و باز چشماني گريان و دستاني لرزان...
و دلي به وسعت تمامي ابرهاي باراني بهاري....