چه آرام و چه بي قرار،
در پناه سنگي از جنس تاريكي
به وسعت كيلومترها نور ،
خفته اند و از ديار زمينيان، با فرسنگها فاصله
فاصله اي به وسعت يك (من) ، تا (او)
با ني لبكي از جنسِ بغضي خفته
بي واسطه، سخن مي گويند.
شنوايتان هستم، اي تمام وجود خفته ام بر مدار بي مداري.