سلام.
خوب بود.
فكر كنم اولين نفر همون نارسيس بود.
موفق باشيد.
---------
راستي اينجا چه خبر است؟؟؟؟اينك؟؟
دومين؟؟
انتقالي؟؟
يكي براي من توضيح بدهد....
جناب رائد
خب فكر كنم شما خوب و واضح عنوان نكردين
من خودم با اينكه
اصولش رو خوندم
باز فكر كردم شما منظورتون باغ مظفره
جداي از شوخي ادم ياد شعراي باباطاهر عريان مي افته
مرحوم غضفنر ديگه كيه
باباطاهر رو بچسب
برگير پياله و سبو اي دل جوي
فارغ بنشين بكشتزار و لب جوي
بس شخص عزيز را كه چرخ بدخوي
صد بار پياله كرد و صد بار سبوي
خصوصا اين شعرش كه كولاكه
با اينكه نمي فهمم منظورش چيه و اصلا چي گفته
اما انصافا كولاك كرده
هر چند براي خيام هم هست
ولي باز بابا طاهر يه چيز ديگه است
در هر حال ما به هيچ قيمتي حاضر نيستيم رائد رو به هيچ وبلاگ درب و داغوني بفروشيم
حالا باز اگه كشكول تقاضاي انتقال مي داد يه چيزي
اينك!؟
از مديريت وبلاگ طعم شيرين دو دقيقه
به مديريت محترم وبلاگ اينك
با سلام و عرض ادب
احتراما به اطلاع مي رساند پس از چندين ماه حضور جناب آقاي رائد در اين وبلاگ، پس از تحقيقات و مطالعات فراوان به اين نتيجه رسيديم كه ايشان تنها به درد وبلاگ اينك مي خورند.
از آنجا كه آن وبلاگ محترمه بسي غمگينانه و گاز اشك الود مي باشد در صورت امكان با انتقالي ايشان به آن وبلاگ موافقت فرماييد.
پيشاپيش از لطف شما كمال تشكر را دارم.
حامد
سوتك جونم،
حيف كه تو سر كارت با اتاق و....
وگرنه....
البته من كه
ولا توبه.......
اه چقده .......(شونصد نقطه)
همين بابا.
كشتم خودمو.
ياد مرحوم مظفر؟؟؟!!!
چرا يادم نيست؟؟؟
يعني نميدونم كيه؟؟؟
سلام
نععع...
ببينين، به نظر من دو مقوله ي كاملا جداست.
نشستن بر لب جوي به منظور نظاره كردن گذر عمر و زمانه .
و
اگه با يار بر لب جوي بنشينين ، هرگز شاهد گذر عمر نخواهيد بود.
اشتباه ميكنم؟؟؟