• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : كبريت‏فروش يا...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    كاش جناب رائد كمي براي پاسخ به نظرات هم وقت مي گذاشتن.
    پاسخ

    شكلك شرمندگي و ندامت
    + تهاني 
    کار شما به مراتب ناپسندتر بوده تا کار اون دختر. حق نداشتين با کسي که داشت کار مي کرد مثل يه گدا رفتار کنين؛ اونم وقتي هيچ دليلي بر عليه اش نداشتين.
    همين.

    پاسخ

    من مثل يه گدا رفتار نكردم؛ اون مي تونست ببينه كه من دارم پول ميدم تا كبريت بگيرم؛ من كه بهش نگفتم كبريت نمي خوام. حتا اگه من اشتباه كرده باشم، اون دليلي نداشت قبول كنه.
    + سوتك 

    اينو يادم رفت تو قبليه بذارم! نمي دونم اين كتابه رو ديدين يا نه؟

    پاسخ

    ! جالب بود؛ خيلي بامزه قانون ِ كپي رايت رو له كرده بود. خوش مان آمد!
    + سايه 

    سلام

    يه روزي يه مقاله و يه گزارش مانند در خصوص پشت صحنه ي زندگي هاي اينا خوندم و .........

    چي بگم؟؟؟

    دو روز تب كردم و شبها هم نميتونستم بخوابم.

    هركدوم يك از اينا رو ميبينم، اون گزارش برام زنده ميشه.

    ...........................

    چي بگم؟؟..

    فقط بدونين که متنتون دوباره دلم رو به درد آورد.

    پاسخ

    سلام. چيزي كه توي اين جامعه فراوونه، موضوع براي به درد اومدن دل هاست.
    + سوتك 

    ببخشيد مي شه يه كم ساده تر بگيد سوات ما هم قد بده؟
    تاثيرات اجتماعي دوست داشتن هاي شما يعني چي؟ من از اين اصطلاحات سر در نميارم فقط مي خواستم بگم آمارا مي گن اون گداهايي كه خيلي صاف و راست مي دونيدشون، هم چينم صاف و راست نيستن!
    تازه فكر كنم اگر شما اون دخترك رو مجبور مي كرديد كبريت رو بهتون بده، شايد در جلوگيري از گسترش حس گدايي كمك شاياني كرده بوديد!

    پاسخ

    ولي من كبريت نمي خواستم. ولي اون كبريت فروش بود مثلا! خودش بايد مي گفت. من كه با خودم تعارف نداشتم؛ اما اون تصميم خودش رو نگرفته بود. من به عنوان يه كبريت فروش نگاش كردم اما اون خودش رو گدا مي دونست.

    سلام

    البته منظور من از دخترك كبريت فروش، برداشت شخصي همه نويسنده ها بود. هر كسي بايد خودش ابراز كنه كه از اين كلمه به چي مي رسه.

    اما شايد منظور شخصي من دخترك كبريت فروش دوران كودكي بود كه تو اون زمستون سرد كبريت مي‏فروخت و حاضر نشد پول يا كمكي از ديگران دريافت كنه. حتي اگه اشتباه نكنم شخصي بهش پيشنهاد داد كه اين شب سرد را به منزل اونا بره و فردا براي كبريت فروشي برگرده كه دخترك گفت همه كبريت ها امشب بايد تموم بشه.

    در هر حال به نظر من اگه هم منظور از كبريت فروشي گدايي باشه به نظر من بهتر از اينه كه شخصي غيرت و مردانگيش رو صاف و پوست كنده بر كف دستش بذاره و از مردم به صورت راست و دروغ درخواست كمك كنه.

    از نظر من كبريت وسيله‏ي خوبي براي كار نيست اما وسيله‏ي خوبي براي فرار از واژه (گدا) هست.

    هر چند فكر مي كردم شما در مورد سيلي بنويسيد!!

    همه جملاتم را با به نظر من شروع كردم تا بگم كه اينا فقط نظر شخصيه منه.

    همين .

    پاسخ

    بله. همين طوره. فرار كردن چيزي رو درست نمي كنه اما!
    + سوتك 

    سلام!

    گداها را دوست داريد كه صاف و ساده مي گويند ندارند؟؟؟... و بعد آمارها رو مي شه كه ظاهرشان انگار به ندارها بيشتر مي خورد و درآمدشان از خيلي به ظاهر داراها بيشتر!!!
    دوستشان داريد؟؟؟
    من دخترك كبريت فروش قصه هاي كودكيمون رو هنوز هم دوست دارم... و ترجيح مي دم موضوع دومين همون دخترك دوست داشتني باشه... البته فكر كنم جناب مدير بهتر بتونن كمك كنن!

    پاسخ

    وسلام. شما دخترك كبريت فروش را دوست داريد من تاثيرات اجتماعي اش را به رخ‏تان مي‏كشم؟! پس شما هم كاري به تاثيرات اجتماعي دوست داشتن هاي من نداشته باشيد!