• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : مي گذرند...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اگه قرار بود امتحان داشته باشيد بازم خرداد، ماه امتحانات رو گم مي كردين؟

    انصافا موضوع خوبي بود و خوب هم نوشتين.

    عمري كه مي گذره و گذرش رو هم سخت متوجه مي شيم.

    به نام خدا

    «وبلاگ جامع الف» براي لينک دادن به يادداشت‏ها و وبلاگ‏هاي مورد نظر شما تأسيس شده است و بنا به خط مشي آزادانديشانه‏اي که دارد پيش‏بيني مي‏شود به يکي از وبلاگ‏هاي پرمخاطب تبديل شود. به جز چند لينک که به هنگام آغاز فعاليت در صفحه قرار گرفته است، تمام لينک‏ها به پيشنهاد بازديدکنندگان قرار داده مي‏شود ؛ لذا اگر از يکسويه شدن وبلاگ نگراني داريد، لينک‏هاي مورد نظر خود را اعلام نماييد.

    اين وبلاگ به تمام سلايق فرهنگي، مذهبي و سياسي احترام مي‏گذارد و از اين نظر محدوديتي قائل نيست و فقط يادداشت‏ها و پست‏هاي مخالف قوانين جمهوري اسلامي ايران قابل درج نيستند.

    از همکاري شما صميمانه متشکريم.

    دل بي تو درون سينه ام مي گندد

    غم از همه سو راه مرا مي بندد

    امسال بهار بي تو يعني پاييز

    تقويم به گور پدرش مي خندد !!!

    *جليل صفربيگي

    + حسن اجرايي 

    گاه زماني است دست از شكوه هم كشيده‏ايم...

    اين همه شكوه؛‏ از اين‏ همه...

    از اين شكوه‏ها خسته شده‏ام. گرچه كلمه‏ها گاهي شكوه اندودشان هم لذت‏بخش‏اند و خواستني...

    با اين همه؛ اين شكوه‏ها همه‏شان تلنگرند؛ و دلايلي براي اثبات زنده بودن و بيدار بودن...

    بيداري‏تان مبارك؛ گرچه بيداري هميشه سخت است.

    گاه زماني است دست از شكوه هم كشيده‏ايم...

    اين همه شكوه؛‏ از اين‏ همه...

    از اين شكوه‏ها خسته شده‏ام. گرچه كلمه‏ها گاهي شكوه اندودشان هم لذت‏بخش‏اند و خواستني...

    با اين همه؛ اين شكوه‏ها همه‏شان تلنگرند؛ و دلايلي براي اثبات زنده بودن و بيدار بودن...

    بيداري‏تان مبارك؛ گرچه بيداري هميشه سخت است.

    + كبري 

    سلام

    من هميشه كم مي آورم از اين تقويم ها

    من در امتداد روزهايشان

    هميشه دير مي رسم.

    + سايه 

    سوتك جوووونم

    شاعر نيستم

    اما متن تو يه جورايي رجوع به خود داره.

    تازشم نميدونم چرا من هي براي متنت حرفمه، هي حرفمه...

    هي دلم ميخواد اينجا بنويسم.

    تازشم كاش يكي بود جاي خودت ميومد اينجا شيطونيمون...خب شيطونيمون نه... حرف زدنمون ميشد.

    + سايه 

    گمگشته ي روزهاي اينكم

    نه ديروز و امروز .....و نه تير و خرداد

    و نه گمشده ي لابلاي صفحات تقويم ....

    نه 104 روز و نه 73 روز...

    كه دربدر روزهاي تاريخم...

    خاك گرفته ي قرون و اعصارم كه در مرداب روزمره گيها، لحظه به لحظه ، فراموش گشته و رهاتر ميشوم.

    از كجا آمده ام؟؟؟؟
    اين ره ، به كدامين وادي سرگشتگي ميرسانَدَم؟
    دلتنگ قرونم و جا مانده ي تاريخ
    برگ برگ موندنم را رنگ تكرار صيقل داده و ثانيه هاي تكرارم را زنگار بي رنگي..

    آري

    گمگشته ام...

    راه نجاتي!!!

    پاسخ

    سايه خانوم جون! شاعر بودين و نمي دونستيم؟... قشنگ نوشتين!
    چقدر حقيقي و ملموس بود برام.
    پاسخ

    ...

    تلنگري بود كه به دل نشست.

    اجازه بديد جاي نيمه خرداد رو هم در جملات شما خالي كنم.

    چرا كه بعضي ها بودند كه تقويمشون نشان دار بود.

    ار لابه لاي برگ هاي تقويمشون، انتظار روز هاي ويژه اي رو مي‏كشيدند.

    پاسخ

    کاش تقويم ماه هم نشون دار بشه...