گمگشته ي روزهاي اينكم
نه ديروز و امروز .....و نه تير و خرداد
و نه گمشده ي لابلاي صفحات تقويم ....
نه 104 روز و نه 73 روز...
كه دربدر روزهاي تاريخم...
خاك گرفته ي قرون و اعصارم كه در مرداب روزمره گيها، لحظه به لحظه ، فراموش گشته و رهاتر ميشوم.
از كجا آمده ام؟؟؟؟اين ره ، به كدامين وادي سرگشتگي ميرسانَدَم؟دلتنگ قرونم و جا مانده ي تاريخبرگ برگ موندنم را رنگ تكرار صيقل داده و ثانيه هاي تكرارم را زنگار بي رنگي..
آري
گمگشته ام...
راه نجاتي!!!