گاه زماني است دست از شكوه هم كشيدهايم...
اين همه شكوه؛ از اين همه...
از اين شكوهها خسته شدهام. گرچه كلمهها گاهي شكوه اندودشان هم لذتبخشاند و خواستني...
با اين همه؛ اين شكوهها همهشان تلنگرند؛ و دلايلي براي اثبات زنده بودن و بيدار بودن...
بيداريتان مبارك؛ گرچه بيداري هميشه سخت است.