سلام
انصافا شعر جالبي بود. هم از شعر و هم از معناي اون لذت بردم. ممنون.
البته گفته باشم كه اين بي قانوني و بي نظميتون در تاريخ دومين ضبط و بعدا پس از مديريت خودم به حسابتون گذاشته ميشه.
سلام.
من مرخصيم تموم شده ها.
مي تونم بنويسم.البته اگه دوست داشتينگفتم كه بدونين
واقعا آدم بعضي وقتها احساس كمبود ميكند. ما كه اين چيزها سرمان نميشود.
البته شما اينها را بگذاريد به حساب تعارفهاي معمول و اينها. اما به نظر من كسي كه چشم دلش درسته و سالمه، ديگه اصلا نيازي به اين چشاي درپيت نداره!
اصلا بذاريد يه مثال بزنم؛ البته خب مثالش يه خرده چيزه! اما خب! ما اينيم. مثلا ببينيد. كسي كه ماهواره داره، شبكههاي داخلي رو هم ميتونه ببينه ديگه! چون اونا هم پخش ماهوارهاي دارن.
خب حالا چرا ميزنيد! اصلا خودتون يه مثال پاستوريزهتر پيدا كنيد. خلاف قانونه كه هست؛ اصلا هيچي.
الانه كه بيان فيلترمون كنن!
من ميترسم!
آها. چشم. به هر حال من فكر ميكنم نياز به چشم سر، از بيچارگي و عقبافتادگي ماست.
حرف ديگهاي بايد بزنم؟ مثلا اگه بگم خيلي نوشتهي خوبي بود و واقعا لذت بردم چيزي عوض ميشه؟ خب ميگم پس. باور كنيد خيلي لذتبخش بود خوندنش. يه چيزي بگم؟ سطر پايين ميگم!
دست كم سه بار خوندم؛ فكر نكنيد مثلا چقد سخت بوده برام. نه! ما خودمون اين كارهايم! اما واقعا لذت داشت خوندنش. مثل لذت خوندن شعر.
چق ِ من حرف مـِزنم!
چشم سايه خانومي!
ولي از الان گفته باشم، من شرح تخصصي و اين حرفا بلد نيستما
همين طوري دلي يه چيزي مي نويسم. بعداً دعوام نكنيدها!باشه؟
راستي! سلام