اوخ! باز خراب شد!و اما بازي... قشنگ نوشته بودين. اتفاقا چند روزه دارم بهش فكر مي كنم! به اين كه... انگار بزرگ شدنم تنها نتيجه اي كه داشته اين بوده كه نوع بازي كردنم عوض شده! اگه يه زماني دغدغه م خونه اي بود كه برا خاله بازيام مي ساختم... اگه يه زماني دغدغه م دوچرخه م بود كه خش روش نيفته... اگه يه زماني دغدغه م كتاباي قصه و دفتر نقاشيم بود كه بچه هاي ديگه خط خطيش نكنن... گاهي حس مي كنم، الانم هموناس، فقط شكلشون عوض شده. تازه شايد شكلشم زياد عوض نشده باشه، فقط يه ذره مقياسشون بزرگتر شده باشه...
كاش زودتر بزرگ شم!