• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : دوست مامان (يك عكس سفيد و سياه)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ترجيح مي‌دادم به جاي اين‌که به اين زودي به سمت باز کردن گره‌هاي داستان بريم، شرايط موجود رو بيشتر باز کنيم. يعني به نظر شخص حقير سراپا زنجير، بهتر بود به اين زودي به فکر دزدي بزرگ نمي افتاد!
    البته شما به هر حال پيرو مکتب مارگارت ميچل هستيد و کاري هم از دست امثال ماها بر نمي‌آيد!
    پاسخ

    بَه ... جناب ر ائد كجاي كاريد كه تشريف بياريد تو قسمت بعدي و ببينين كه همين مقدارش هم ميگن نامشخصه... البته من تو كامنتا توضيح دادم. شما هم اگه باز چيزي به ذهنتونه بفرماييد.... عاشق كتاب مارگارت ميچل خصوصا برباد رفته ام اما خودمونيما اينا بيشتر شبيه كتاباي ملكه جنايي نويس آگاتا كريستي شده (منظورم اون قسمته كه ميره سر كمد)هر وقت عشقولانه از خودمون فرستاديم رو وبلاگ اونموقع از ماگارت ميچل پيرويش كرديمش.