• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : دوست مامان
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سوتك 
    سلام! تاخير رو ببخشيد كه زودتر از اين نمي تونستم سر بزنم البته متاسفانه!
    خب وقتي هم يكي دير برسه قبليا همه چيز رو گفتن ديگه!
    توصيفات ريز و جزئي تون خيلي جالب بود گرچه موجب شد خلاف قانون عمل كنيد و اين قدر طولاني شه. البته قانون كه شامل جناب مدير نمي شه مي شه؟؟!!
    و باز هم مثل پستهاي قبل در خط آخر داستان عوض مي شود!!!
    پاسخ

    سلام. مدير خودش نص صريح قانونه و هيچ انتقادي بهش وارد نيست. و اين عين دموكراسيه. در مورد عوض كردن داستان در خط اخر هم خيالتون راحت. نوبت شما كه بشه همچين كاري ديگه نمي تونيد بكنيد.
    + نا غريبه 
    چون قبلا خونده ام، دارم متوجه ميشم که تازه دارد قابل خوندن مي‌شود!
    حقيقت ، هيچ گاه زير سوال نمي رود!
    پاسخ

    خصوصا اگه يكي از حقايق ناغريبه بودن شما باشه!

    اصلاح نظر قبلي:

    هيت=هست

    سلام.

    خيلي عالي داره پيش مي ره...

    شما با اينكه رمان و داستان نخوندين انقدر خوب نوشتيد!!!

    خيلي خوب بود...

    منم با خاله سايه موافقم در مورد اون تيكه هايي كه تو داستان هيت كه فرد رو وادار به تجسم اون صحنه مي كند...

    خداكنه پايانش قشنگ بشه...

    پاسخ

    سلام. كاري به نظرتون ندارم كه نظر لطف شماست. اما دوست دارم رسما اعلام اي كاش برخي بزرگان دومين معرفت و بزرگواري را از شما ياد مي گرفتند. شما يكي از وفادارترين نويسنده ها به وبلاگ بوديد و بايد به وجود شما افتخار كرد.
    + نا غريبه 
    دومين، تازه داره خواندني مي‌شود...
    پاسخ

    يا شما سابق هم دومين رو مي خونديد كه با توجه به خونده شدن مطالب از سوي شما، نشون ميده قبلا هم خوندني بوده! يا قبلا نمي خونديد كه ادعاي اينكه الان داره خوندني مي شه زير سوال ميره. اما خب جداي از شوخي هر وبلاگي يه سري فراز و فرودهايي داره. الان كمي تا قسمتي داريم هماهنگ مي شيم.

    سلام

    فكر كنم خوندن اين داستان بيشتر از دو دقيقه طول بكشه ها

    پاسخ

    سلام. خوندن اين پست دو دقيقه بيشتر طول نمي كشه. البته به شرطي كه توي دو شيفت بخونيش! خيلي ارادت داريم حاج ياسر!
    + سايه 

    در خصوص داستان نويسي توسط شما كه فرمودين بار اوله بايد بگم كه:

    در اين جايگاه ريزه كاريهاي جالبي رو نشون داديد كه باعث ميشه خواننده صحنه رو پيش چشم ، بتونه مجسم كنه

    مثل: بيان زنگ زده گي قفل در و نحوه ي باز كردن در توسط مادر

    نحوه ي ايستادن مهتاب و قفل كرده پاها در هم و ...

    و چند مورد ديگه.

    حالا ببينيم كه بقيه چه ميكنن در ادامه.

    پاسخ

    منم منتظر همين بقيه هستم!
    + سايه 

    سلام

    اول اعلام كنم كه شديدا از اين تغيير روندهاي داستان هم تعجب ميكنم و هم ذوق زده ميشم.

    يعني حس ميكنم كه به اونچه از ابتدا ي شروع خواست اين پرونده بود داريم ميرسيم.

    پاسخ

    سلام. سلام اسماعيل تو كامنت قبلي هم يادم رفت جواب بده. اسماعيل سلام. اميدوارم به همچين جايي نرسيم. و انتهاي داستان جوري تموم بشه كه هيچ كس فكرش هم نميكرد.
    اخوي خسته نباشي. خال آقا داماد جطوره؟ سازمان خوبه؟
    خب خسته نباشي . دو تا تيکه باحال داشتي تو کارت :دي
    اوليشو نمي گم بده. دوميشم خودت بايد يفهمي . يا علي
    پاسخ

    وقتي مي گم كردان باز ناراحت مي شي. حال رو نوشتي خال. چطوره هم نوشتي جطوره. اون دو تا نكته هم خصوصي ازت مي پرسم.