سلام.انقدر بد سرماخوردم که الان به زور و زحمت از تو رخت خواب لند شدم بيام فقط دومين رو ببينم و نظر بدم و کسي ننوشته؟؟؟
بارالها
اي مهربان ترين مهربان ها
و اي محافظت كننده بندهگان از شر و بلايا
تو را سپاس ميگويم كه اينبار ديگر پس از اينكه آن دختر خانم موبايلش را در آورد ديگر سعي در گرفتن عكس ازسوژه مورد نظر را نداشت.
آمين يا رب العالمين
فاطيماي گلم
بهتر شد نازنينم فقط
الان پ.ن شماره يك ديگه مصداق نداره چون فكر كنم جنسيت اون فرد هم مشخص شد. درسته يا من اشتباهكي برداشت كردم.
خوب بود عزيزك خاله.
بنويسيد ( سوژه بعدي ) و بخوانيد ( سوژه بدي )
سلام فاطيماي گلم:
گفتم كه دوباره بر ميگردم.
ببين اين مقدار كه نوشتي خوب تونستي فضا سازي كني طوري كه من حس كردم تو مترو هستم.
اما
فاطيما جون فضا تو داستانت متوقف شد و در واقع داستان تو همونجايي متوقف شد كه سوتك شروع كرده بود و ادامه داده بود. خيلي قشنگ ميشد اگه يه اتفاقي رخ ميداد يا اگر هم اتفاق رخ نميداد فضاي داستان عوض ميشد. البته بايد بگم كه تو تغيير ذهني تو داستان ايجاد كردي و خوب هم نشون دادي.
عزيز دل خاله برا بار اول خوب بود.
البته اين هم سوژه بعدي نيست كه تموم داستان تو همين مترو ادامه پيدا كنه.( يه وقت كتكم نزنين بابا. پيشنهاد بود خب)
منتظر ادامه داستان توسط بقيه هستيم.
سلام فاطيما جونم
مطلبت رو خوندم. خوب بود
و خب البته فكر ميكنم جا براي بهتر شدن هم داشت.
فاطيما جونم انقده خوابمه
فردا ايشالا باز در مورد متنت مينويسم.
قربان تو.