انصافا اگه از بدي هاش بگذريم مصاحبهي خيلي خوبي بود
اول برم سراغ كشت و كشتار، بعد اگه وقت شد خوبي هاش هم مي گم . كه خب بعيده وقت بشه
شايد اصلي ترين نقدي كه بهش وارد باشه تكراري بودن سوژه است. بحث بچههاي كار يا كودكان دستفروش موضوعيه كه تا به حال خيلي از مطبوعات و خبرگزاري ها بهش پرداختند. شايد بشه گفت خوندن اين مصاحبه ها براي مخاطب ديگه جذابيتش رو از دست داده باشه.
البته خب ممكنه يكي بگه با اين وجود هيچ سوژهي كار نشده اي باقي نمي مونه و با اين همه روزنامه و مجله قطعا همه سوژه ها تكراري هستند. به نظر من چيزي كه زياده سوژه است. در همين وبلاگستان ببينيد با اينكه بسياري از وبلاگها با كمبود سوژه مواجه هستند و به روز نمي شن اما خب بيش از يكساله كه دومين (تقريبا) هر روز به روز بوده( اسمايلي ماهي گرفتن از آب گل آلود). موضوع بعدي هم اينه كه اگه قراره يه سوژه تكراري رو كار كنيم بايد سوالاتمون، حداقل با مصاحبه و گزارش هاي همانند اين، يكي نباشه.
مثلا به جاي پرسيدن شام و ناهار چي مي خوري؟ يا چند سالته و شب ها كي مي ري خونه، بياييم بپرسيم با 5 هزار تومن پولي كه تو بانك پس انداز كرده بودي الان يه ماشين برنده شدي، مي خواي چي كار كني؟ يا مثلا دوست داري يه خانواده ي ثروتمند تو رو به فرزندي قبول كنند و براي هميشه پيش اونا باشي؟ يا حتي پرسيده بشه در انتخابات سال ديگه دوست داري خاتمي راي بياره يا احمدي نژاد. در واقع خوبه نوع سوالات رو چيزي فراي مصاحبه هايي كه تاكنون بوده بذاريم.
*- خدا را شكر من اين هفته نوبتم نيست وگرنه موقع پست خودم همه مي ريختن سرم و با انتقاداتشون له و لوردم مي كردن.