• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : از همه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سايه 

    سلام

    در جواب اون دوست بزرگوارمون بايد بگم كه:

    من قبول دارم و معتقدم اونچه شايد لازم باشه در مورد شريعتي گفته بشه ، ويزه گي مقام و موقعيت دكتر در بين اقشار حاضر در صحنه سياسي مذهبي و روشنفكري ديني دهه پنجاه بود كه مشكل اساسي جامعه ايراني رو دوري از اسلام اصيل و فرو غلطيدن در غرب زده گي به همراه استعمار و استبداد و خصوصا استحمار مي ديد. ايشون در مقطع زماني خاصي تاثير بسياري رو جوانان ايران گذاشتند.

    برخلاف ديگر روشنفكران كه تموم تلاششون اين بود كه دين را از صحنه جامعه بيرون كنند و ميدان را براي سكولاريزم خالي كنند و دين را به رابطه ي فردي بين بنده و خدا محدود كنند، شريعتي دين را در متن جامعه ميخواست. و از دين بي مسئوليت و در حاشيه دوري ميكرد.

    اشكال وارده بر دكتر اين بود كه:

    دكتر جامعه شناسي صاحب نظر و متاثر از فلسفه اگزيستانسياليسم بود و با همين ديد به تحليل تاريخ اسلام ، وضع فعلي آن و هويت ايراني و چالشهاي پيش روي اون نظر ميكرد. و در اين زمينه گاهي ديدگاه هاي تازه اي رو هم ارائه ميداد كه البته با برداشت سنتي از دين تفاوت داشت. و موجب درگيريها و اختلاف نظرهاي بسياري هم در جامعه ما شد.

    چالش اساسي انديشه دكتر در همين نكته بود. ايشون با ديد جامعه شناسانه به اسلام نظر كرد و خب به اين ديدگاه اشكالاتي وارده.

    باز هم ميگم:

    ضمن احترام بسيار براي مرحوم شريعتي ، ايشون رو يك جامعه شناس مسلمان انقلابي ميدونم ، و نه صرفا يك اسلام شناس انقلابي.

    يا علي.

    پاسخ

    با خوندن صحبت‏هاي شما ياد يه نظريه توي تاريخ‏نگاري افتادم كه معتقده ما حق نداريم با تحليل‏هاي امروزي صرف بشينيم و تاريخ رو، و رفتارهاي آدم‏ها رو تحليل كنيم و بگيم كارشون درست بوده يا نه، بلكه بايد مجموعه‏ي شرايط و مختصات جامعه‏ي اون روز رو توي تحليل‏هامون نسبت به آدم‏ها و رفتارهاشون لحاظ كنيم.