• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : وبلاگي که دوستش ميداريم!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.

    از اونجاييكه دومين خوان هستيم و بي رنگ و دغدغه ي شما شده نظر ندادن دومين خوان ها گفتيم فقط يك جمله مهمانتان كنيم :

    بنده شخصا چند بار نظر مخالفم رو اعلام كردم و با بر خورد غير
    معقولانه ي نويسنده روبرو شدم و ترجيح دادم نويسندگان دومين را به حال خودشان رها كنم تا بنويسند هر آنچه را دوست ميدارند.

    براي بخش مخاطب و كامنت و اينا .همچنين براي عنوان (وبلاگي كه دوستش مي داريم)
    + زيرزمين 

    آهان يه چيز ديگه: اينكه جواب ميدين به كامنتا باعث ميشه آدم صفحه كامنت و نبنده. اگه حرفي داره بگه. جواب سوالتم اينكه خب من هر وقت حرفي داشته باشم، اگه ملاحظاتي در كار نباشه، حرفم و ميگم. اگه هم نگم لابد دليلي داره: يا حوصله ندارم. يا اگه بگم فحش ميخورم، يا احساس ميكنم خيلي نظرم پرته!

    + زينب 

    ناراحت نشدييم، بلكه بسيار خوشحال شديم! و چيز ياد گرفتيييم!؟!

    چشم قول مي دهيم از اين به بعد پررنگ!! تر شويم!

    يا علي.

    سلام

    قالبتون زشته يه كم. آره! بعد آهنگتون و هم من هيچوخ نميشنوم. چون يا اسپيكرم خاموشه و يا سرعتم به حدي گنده كه ...اينا!
    بعد فضاي صميمي خب داره. حالا كم شدنش به همون دلايليه كه خود شما نويسنده ها ميگين لابد! ميدونين اين كه ميگين جدي، يعني سوتك اين كه تو ميگي بحث جدي و اينا( من كه كلا تو خط جدي نيستم اصولا) ولي به نظرم بعضي وقتا اينجا بحث جدي ميشه! حالا جديدنا رو نميدونم. ولي كلا چيزي كه تو ذهنم هست از اينجا اينه. البته اگه تعريفمون از جدي يكي باشه. بعد بعضي موضوعاتون جالبه! بعضياشم خيلي مسخره س. ببخشيد. نويسنده هاتون هم، كلا به نظرم نويسنده ي خوب دو-سه تا يا چار تا داره( يعني من ميخونمشون). اونايي رو هم كه نميخونم، يا انقدر زياده كه حالش و

    ندارم، يا ميخونم تا وسطش،يا حوصله م سر ميره يا.....(سانسور)

    بعد ديگه همين. اينايي كه گفتم، ذهنياتم بود نسبت به اين وبلاگ! اگه آشفته گويي بود، بگذار پاي آشفتگي ذهن من.

    ارادت

    پاسخ

    به به! و عليکم السلام! فکر کردم دومين خوني رو تعطيل کردي ديگه!... چشماتون زشت مي بينده :دي اينم شد نقد يه کم اولش به به و چه چه کن لاقل!... پيشنهاد اي دي اس ال را مي نوماييم!... خيلي مسخره س؟ از شما توقع نقدي اديبانه مي رود! خيلي مسخره س يعني چي؟ دهه!... خوب! حالا منم يه سئوال: شما به عنوان يکي از مخاطبان نيمه ثابت دومين چرا کم مي کامنتيد اون وقت؟؟؟؟
    ما بيشتر!
    + زينب 

    سلاام.

    راستش الان بعد از 2 بار خوندن اعترافاتتون!! و كامنت جناب مدير، ياد كليساي سر كوچيمان و بنده هاي پشيمان و پدر روحاني و... افتاادم(ببخشيد هااا البته!!)

    بعدش هم دلمان خواست به عنوان يكي از خواننده هاي دومين كه بسيار دوستش ميدارد! و يك نويسنده بسيار بسيار بد و بي نظم و تنبل دومين، كه سالي يك بار كامنتي ميگذارد و چيزكي مينويسد(كه احتمالا زياد ارزش خواندن هم ندارد؟!) و اصلا اخراج شدن هم حقش است، اعتراف كه نه اما درددلي كنيم...

    قبل تر ها كه از مخاطبين دومين بودم، خيلي پيش آمده بود كه نظري براي دادن داشتم، اما صفحه كامنت ها رو كه باز ميكردم احساسم اين بود كه فقط نويسنده ها و 2-3 تا خواننده دايمي هستند كه بسيار با هم صميمي اند و ...و اگه من نقدي كنم و يا مخالفتي با نوشته، زياد جاالب نيست! انگار كه وبلاگ زياد عمومي نباشه و....بعد هم كه به ظاهر! دوميني شدم، احساسم زياد عوض نشد و احساس غريبه بودن ميكردم و اگر كامنتي ميگذاشتم تعريف و تمجيد بود و جرأت مخالفت را نداشتم و همچنان ندارم...(شايد بايد نويسنده هاي جديد رو بيشر تحويل گرفت كه بتونن با وبلاگ و نويسنده ها ارتباط برقرار كنن و درنتيجه دومين رو هم مثل وبلاگ خودشون بدونن و براي بهتر شدنش تلاش كنن....البته شايدااا!)

    موزيك و قالب وبلاگ هم واقعا خوندن مطالب رو يه جوورايي سخت ميكنه....

    و........

    ببخشيد كه پر حرفي كردم، درد دلي بيش نبوود!

    پاسخ

    سلام خانومي!... اهکي! يعني ما شديم مسيحي تائب؟! :دي( خواهش مي شود البته ها!)... لطفا نسبت به نوشته هاي يکي از نويسنده هاي دومين ملايم تر صحبت نماييد، دهه!... ميشه يه سئوال بپرسم؟اون موقع که خواننده بوديد هنوز، از کجا شناخته بوديد اون 2-3 تا خواننده ي دايمي رو؟ غير از از کامنت گذارياي مداومشون؟خب وقتي کسي مخاطب دائم باشه معلومه که رابطه ي صميمي تري باهاش برقرار ميشه. اگه مدام دومين رو مي خوندين چرا کامنت نمي ذاشتين که بياين تو جمع مخاطباي دائم؟؟؟... اگه ناراحت نمي شين مممم اجازه دارم بگم بعد از اومدنتونم اگه هنوز اون حس برطرف نشده شايد به خاطر اين بوده که حضورتون کمرنگ بوده؟ وقتي من بر فرض فقط ماهي يه نوشته از شما ببينم بدون هيچ چيز ديگه اي، طبيعيه که رابطه م باهاتون چندان صميمي نشه به نسبت کسي که مدام نوشته هاش رو مي خونم، کامنتاشو مي بينم، حتي باهم ممکنه بجتيم و...! فکر مي کنم يه چيز طبيعيه! چرا فکر مي کنيد ديگران بايد تحويل بگيرن نويسنده ي جديد رو؟ چرا به اين فکر نکردين شايد نويسنده جديد خودش خودش رو ميکشه کنار؟؟اما اون که گفتين جرات نقد نمي کردين فکر نمي کنم ربطي به ميزان صميميت داشته باشه!
    اينم جواب غير از تعريف و تمجيد اميدوارم ناراحتتون نکرده باشه! بايد تمرين کنيم :دي... خواهش مي شود، ذوق نموديم بعد از مدتها کامنتي از جانب شما دريافت نموديم!
    + حامد 

    خب اومدم كه نظر كاملم رو بگم

    1- اعتراف مي نوماييم! كه انتظار پستي به مراتب بيرحمانه تر را داشتيم.

    2- اعتراف مي نوماييم كه به نكات جالبي اشاره كرده بوديد.

    3- اعتراف مي نوماييم كه برادر حسن اجرايي از ابتداي عمر خود و با توجه به شكست فجيعانه كه در وبلاگ اينك داشته است، در صدد تخريب چهره‏ي دومين و ايجاد دو دستگي بين بچه هاي اين وبلاگ بوده است.

    4- اعتراف مي نوماييم كه دومين نياز به تغييرات اساسي دارد.

    و اما تحليل نظرات شما:

    1- خيلي ممنون بابت اعلام تاريخچه ي حضور خودتون در اين وبلاگ. البته من از اين قضيه هيچي يادم نيست.

    2- ايده‏هاي زيادي براي پيشرفت اين وبلاگ مطرح شد. آخريش هم دو مديره كردن اين وبلاگ كه خب سايه خانم مخالفت شديد كردند! قرار بود اعضاي وبلاگ به دو تيم تقسيم بشند و هر هفته يه تيم و با يه مدير مستقل و يه ايده ي جديد فعاليت كنه كه سايه خانم فرمودند فعلا همين روش خوب است! ما هم بي خيال شديم. ولي خب دومين وبلاگ تغييره و روز به روز بايد تغييرات جديد داشته باشه. شما يادتون رفت پيشنهاداتتون رو بابت انتقاداتون بديد.

    3- با تغيير قالب و قرار گرفتن امكانات وبلاگ در اون پائين مايين ها موافقم. ان شاالله اگه دوستان ديگه هم موافق باشند تغيير قالب در دستور كار قرار مي گيره.

    4- در مورد مخاطبين طبق آمار گوگل آناليتكس هر روز بازديد ما بالاي صد نفره. 100 نفر ها، نه 100 بازديد. بازديدش نزديك 200 تاست. اين يعني 100 نفر خواننده در روز داريم. البته يه تعداد هم از ريدر وبلاگ رو مي بينند كه به اين امار اضافه مي شه. ولي خب اينكه كسي خودي نشون نميده دغدغه من هم شده. و واقعا براش راه حلي ندارم. نميدونم چه بايد كرد. ما فقط بازديد داريم. همين!

    5- در مورد عدم بحث در كامنتدوني هم بايد اعتراف كنم كه يكي از انتقادات به جاست كه به چند علت مي تونه باشه. يكي عدم بحث گرا بودن مطالب. يكي عدم حضور نويسنده مخالف در وبلاگ. يكي ايجاد خط قرمزهاي كاذب كه بهش در پستم اشاره كردم. يكي عدم انتقاد پذيري ايرانيان و من جمله ما. در مورد نويسنده مخالف به من برمي گرده و سعي مي كنم اينكارو بكنم اما بقيه موارد با خودتونه.

    6- فقر در استفاده از تصاوير هم شديدا تاييد مي شود. اگر بشود يك عكاس هم اضافه مي كنيم.

    7- از نقد ارشيو دومين مي گذرم كه اگه بخوام حرفي بزنم پاي خودم گير مي افته.

    8- در مورد نويسنده هاي جديد كه احتمالا يكي از اونا ضعيفه هستند بايد بگم كه ايشون در هفته اول كه رفتن كربلا، هفته دوم هم كه نميدونم كدوم يك از اقوامشون فوت كردن، هفته سوم كه همين هفته اي باشه كه گذشت من بهشون اعلام نكردم و خودسرانه يكي رو جايگزينشون كردم. خانم وصال گفتند در اين زمينه مطلب دارند و من بي سر و صدا گفتم چهارشنبه بنويسيد. به هر حال از هفته ديگه در خدمتشون هستيم.

    اگه هم منظورتون جناب هاف مين هست كه ايشون ابتدا ببراي حضور در دومين خيلي استقبال كردند ولي بعد از دو هفته گفتند كه من نمي نويسم! اگه منظورتون محمود هست كه ايشون خود من بودم كه قرار بود با اسم مستعار بنويسم ولي بعد پشيمون شدم. كس ديگه اي هم بود؟

    9- و اما مهمترين نكته كه مربوط به عدم فضاي دوستي ايجاد شده در دومين هست.

    اولا بايد اشاره كنم كه هر وبلاگي يه سري فراز و نشيب هايي داره. دومين اخيرا 5 تا از نويسنده هاش رو از دست داد. طبيعيه كه حذف چند تا نويسنده باعث فشار اومدن به وبلاگ مي شه. از اون طرف يه سري نويسنده جديد وارد شدن كه چندان احساس صميميت با بقيه نكردن و باعث شد كه به عنوان يك نويسنده معمولي گه‏گداري مطلبي بنويسند و گه‏گداري هم ننويسند.
    ما اخيرا پنج نويسنده اضافه كرديم. كوثر خانم، اقاي اسماعيل، آقاي فضل، سلما خانم، ضعيفه خانم! از اين 5 نفر سه تاشون به مدت خيلي زياد در اينترنت حضور دارند. يكيشون حضور كمرنگ تري در اينترنت داره و ضعيفه خانم هم كه اصلا هفته اي يكي دو ساعت مياد فقط. ولي خب انتظار مي رفت بعد از ورود اسماعيل و اقاي فضل و خانم كوثر وبلاگ رونق بگيره كه دقيقا بالعكس شد. رونقي كه قبلا داشت هم با توجه به عدم احساس وظيفه‏ي برخي دوستان از بين برده شد. به عنوان مثال من با خودم مي گم من يه نويسنده هستم كه هر روز براي پست تك تك بچه ها نظر ميدم، وقت ميذارم، تحليل و انتقاد مي كنم اما اونا حاضر نيستن ذره اي براي من ارزش قائل بشن. اين حرف درستي هم بود. همين باعث شد كه منم بگم خب لزومي نداره منم اين وبلاگ رو متعلق به خودم بدونم و براش ارزش قائل بشم. من كه وبلاگ شخصي خودم رو دارم. شما عينا داريد مي بينيد كه فلان نويسنده كه كمتر براي ديگران كامنت مي ذاره، وقتي مي بيننه كسي براي مطلب خودش نظر نميذاره ناراحت مي‏شه.

    بايد در قبال اين وبلاگ هم مثل وبلاگ خودمون احساس وظيفه كنيم. مديريت وبلاگ بايد دست همه بچه ها باشه. وبلاگ براي همه است. همه هم بايد براش اهميت قائل بشن. شما مي بينيد كه بعد از اين همه انتقاد هم دوستان حاضر نيستن براي وبلاگ ارزش قائل بشن. و اينجا تكليف من چيه؟
    من بايد يا ملاك رو بر آوردن نويسنده ي حرفه اي در وبلاگ قرار بدم يا بايد كسي رو بيارم كه نوشته هاش تعريفي نداشته باشه ولي خب كل وقتش رو اختصاص به دومين بده. من كه نمي تونم بگم فلان نويسنده كه قراره وارد دومين بشي شما بايد حداقل براي احترام به بقيه نويسنده ها هم كه شده يه خودي نشون بدي. خير سرمون همه چند سال وبلاگ نويس بوديم. اين حرف من باعث توهين به جناب وبلاگ نويس پيش كسوت مي‏شه. به منم حق بديد خواهشا!

    اصلا يكي ديگه از علل كمرنگ شدن فضاي گرم دومين اين بوده كه دوستان بارها سر قضيه كم كار بودن يه سري ديگه به من انتقاد كردند و من جوابي نداشتم. گفتم من نه مي تونم با حضور اين دوستان مخالفت كنم و نه مي تونم كسي رو اجبار به كاري بكنم. اگر نويسنده يه وبلاگ نويس فعال و حرفه ايه خودش بايد بدونه كه اين وبلاگ براي همه اعضا هست.

    شما ببينيد هر كسي در اين وبلاگ يك تخصص داره. خود شما سوتك خانم كي اومديد از مطالب من در زمينه رسانه و ارتباطات انتقاد كنيد؟ آقاي فضل كي مطالب رو از ديدگاه دين مورد تحليل و نقد قرار دادند؟ اقاي رائد كي در زمينه ويرايش و املاي صحيح كلمات به ما انتقاد كردند؟ هر كسي در اين وبلاگ رسم الخط خودشو داره. سايه خانم كي اومدن در زمينه ادبيات نوشته ها رو تحليل كنند؟ همينا باعث دوري ما از هم مي شه.

    موضوع بعدي فشار بيش از اندازه روي يك نفره. خب حق بديد كه من كه به شخصه قرار نيست همه كارهاي اين وبلاگ رو انجام بدم. منم به اندازه بقيه دوستان درس و كار و دغدغه دارم. اما ببينيد فقط همين يه وبلاگ چقدر وقت گيره؟ از پيگيري قالب و موضوع هفته و برنامه ريزي و ارشيو بگيريد تا ناراحتي هايي كه بعضا در وبلاگ ايجاد مي شه. انتقادهاي به جايي كه مطرح مي شه و فشار روحي زيادي كه به من مياد. فشارهايي كه معمولا باعث مي شه ظرفيت من لبريز بشه و گاهي از كوره در برم. همينا باعث از بين رفتن فضاي گرم وبلاگ مي شه.

    هر كاري قراره بكنيم بايد خودمون بكنيم. منتظر منجي براي اين وبلاگ نباشيد. يا بايد بشينيم سفت و سخت قانون بذاريم كه مورد تاييد همه دوستان باشه و يا به سرنوشت وبلاگ اينك دچار بشيم.

    اين روزها روزهاي سختي دومينه. اگه بتونه از اين دشواري ها سربلند بياد بيرون برمي گرده به روزهاي اوج خودش و اگه نتونه هم كه صد در صد بايد مراسم ختم براش بگيريم.

    و خواهشا انتظار نداشته باشيد كه اين وسط من يه كاري بكنم. بياييد اگه قراره اتفاقي صورت بگيره همه با هم اقدام كنيم.

    خيلي حرف زدما

    پاسخ

    اووووووه! ماشالا! اول خسته نباشيدم را پذيرا باشيد!
    قراره برا هر بخش که حرفي بود جواب بدم؟... 1. اونقدرا خشن نمي باشيم، لاقل توي پست عمومي وبلاگ نتوانستيم خشن باشيم! 2.خوب شد روشنگري کرديد چون کامنت جناب اجرايي اندکي ذهنمان را مشغول نموده بود!!! 3.پيشنهاد؟ با اجازه روش فکر مي کنم بعدا مي دم خدمتتون!البته اگه چيزي به ذهنمان رسيد 4.اميدوارم بشه... يا بهتره بگم بتونم تو کامنتدوني فعال تر و جدي تر حاضر بشم. 5. غير از ضعيفه و هاف مين و محمود بود بازهم اسمايي... نمک. ماهي.ممممم حافظه م خوب نيس ولي بازم بودن که تا چند وقت اسمشون اون جا بود ولي از نوشته شون خبري نشد!!! 6.پنج تا از نويسنده هاش رو از دست داد؟؟؟ کيا؟!... دلايل فضاي کنوني دومين رو قبول دارم ولي فکر نمي کنم همه ي همه ش همينا باشه.
    عليرغم سوال جناب اجرايي و عليرغم همه نقداي وارد به دومين و همه ي غرايي که زده و مي زنم... بايد بگم همچنان دوستش ميداريم و اميد است که کار به مرحوم شدنش نکشه... اگه کاريم از دستمون بربياد، هستيم!!!
    + حامد 

    ببخشيد حس بازخواني كامنتم رو نداشتم. اشتباهات احتماليش رو اصلاح كنيد و ببخشيد.

    پاسخ

    ما که اشتباهي نديديم که بخوايم اصلاح کنيم، اگر ديگران ديدن ببخشايند و بفرمايند تا اصلاح کنيم!
    + حامد 

    بقيه نظراتم راجع به اين پست مونده كه به صورت ساعت شني به كامنت دوني تزريق مي شه ان شاالله

    پاسخ

    ساعت شني؟؟؟ فکر کنم يه دفعه با مشکل مواجه شد اين ساعت و همه ش يه جا وارد شد!
    + حامد 
    سلام
    عجبا
    مشکل از شماست چرا تقصير رو گردن من مي اندازيد؟
    حتما بايد مثل همين موضوع يکي دو هفته قبل کل هفته رو خودم نقد بنويسم که ببينيد چقدر جاي نقد هست؟
    به اندازه اي که بشه يک ماه هر روز نقد نوشت جاي نقد غير تکراري هست.
    بريد سراغ بعضي موضوعات، بعضي مطالب، بعضي اشتباهات، بعضي موسيقي ها، نويسنده ها.
    گفتم له کنيد نه ناز
    پاسخ

    سلام! نه! مي دونم جاي نقد هست ولي خب مگه قرار نقد جزئي بشه؟ اگه چنين قراريه چند روز وقت بديد، وبلاگ رو زير و رو کنم، بعد نظر مي دم!
    + حسن اجرايي 
    اين وسط يه چيزي براي من عجيبه.

    با اين فضاي واژگونه‌اي که روايت کرديد، چرا بي‌خيال دومين نمي‌شيد؟
    پاسخ

    فضاي واژگونه؟؟!! اين همه گفتم دومين رو دوست ميداريم، دليل هم براش دارم... فكر نمي‏كنم فضاي واژگونه اي به تصوير كشيده باشم. اين همه نوشتم چرا فقط اون چهار خط آخرش رو ديدين؟ تازه گفتم حس مي‏كنم اون نشاط اوليه و شادابي ازش رفته. اون وقت يه سئوال! شما هرجا رو كه حس كنيد تغيير كرده ولش مي‏كنيد ميذاريد مي ريد؟
    + رائد 
    خب مقادير شايد زيادي سوال در ذهن ما ايجاد شده است. البته هنوز از حالت حباب فراتر نرفته؛ اما خوف آن مي‌رود که اين حباب‌ها طغيان کنند و اين‌ها.

    اگه اين‌جوريه يعني ديگه اين دومين، اون دومين نيست. درسته؟ محافظه‌کاري چرا آخه؟ بالاخره يا بايد يه بلايي سرش! در بياريم، يا بذاريم کنار جوغ و بريم ديگه.

    آدم حمال سيب گنديده نمي‌شه که.

    اصلا نقد براي همين بود ديگه. اصلا اومديم و اين امراض دومين دواناپذير بود. ما هم که عمرمون رو از کنار جوغ نياورديم که.

    انقلاب مي‌کنيم اصلا. يا با نقد دقيق درست‌اش مي‌کنيم يا به آتش مي‌کشيم‌اش.

    مرگ بر شاه.
    پاسخ

    اي بابا! بي خيال مي شديد اين شاه بيچاره را! بياييد شعارهايمان را به روز كنيم: مرگ بر اسرائيل!!!! سئوال ايجاد شد؟ اگر سئوال خودتان است كه هيچ! بگرديد يحتمل جواب هم بيابيد! اگرنه فقط روي يه حس يه نفر ديگر زياد حساب باز نكنيد! حباب هايتان را هم بندازيد كنار همان جوغ مذكور!... اي بابا! گذشت دوران آرمانگرايي نه حالا انقلاب را داريم نه به آتش كشيدن جايي را!
    + سايه 

    سلام سوتك جونم ( اسمايلي خاله زنک بازي )

    خب خيلي چيز گفتي

    درد دلانه بود. نميدونم نقدانه هم هست يا نه ؟

    آخه من بي سواتم و نقد بلت نيستم خب.

    همين.

    پاسخ

    سلام سايه خانوم جووون!( همان اسمايلي مذكور در بالا!):دي نمي دونم! اون اولش گفتم ديگه فكر كنم اگه بخوايد مي تونيد نقد هم بخونيدش گرچه اين كارا به ما نه مياد و نه مي خوره، كافيه سبك جمله بنديا رو عوض كنيد! مفاهيم يكيه!

    درود بر شما

    با سپاس

    -----------------------------

    آيا مي دانيد

    آيا ميدانستيد آنهايي که از نظر احساسي بسيار قوي به نظر ميرسند در واقع بسيار ضعيف و شکننده هستند

    آيا ميدانستيد که آنهايي که زندگيشان را وقف مراقبت از ديگران ميکنند خود به کسي براي مراقبت نياز دارند

    آيا ميدانستيد که سه جمله اي که بيان آنها از همه جملات سخت تر است دوستت دارم، متاسفم و به من کمک کن ميباشد

    ادامه در مهـــــــــــــــــــــر 84

    پاسخ

    درود بر شما، بي سپاس! نمي دونم كي قراره نسل كامنتاي بي ربط و تبليغي منقرض شه؟... جناب رائد! شما كه اهل انقلاب و ايناييد اول يه فكري برا اين پديده ي وبلاگستان بفرماييد!