• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : وبلاگي که دوستش ميداريم!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 

    خب اومدم كه نظر كاملم رو بگم

    1- اعتراف مي نوماييم! كه انتظار پستي به مراتب بيرحمانه تر را داشتيم.

    2- اعتراف مي نوماييم كه به نكات جالبي اشاره كرده بوديد.

    3- اعتراف مي نوماييم كه برادر حسن اجرايي از ابتداي عمر خود و با توجه به شكست فجيعانه كه در وبلاگ اينك داشته است، در صدد تخريب چهره‏ي دومين و ايجاد دو دستگي بين بچه هاي اين وبلاگ بوده است.

    4- اعتراف مي نوماييم كه دومين نياز به تغييرات اساسي دارد.

    و اما تحليل نظرات شما:

    1- خيلي ممنون بابت اعلام تاريخچه ي حضور خودتون در اين وبلاگ. البته من از اين قضيه هيچي يادم نيست.

    2- ايده‏هاي زيادي براي پيشرفت اين وبلاگ مطرح شد. آخريش هم دو مديره كردن اين وبلاگ كه خب سايه خانم مخالفت شديد كردند! قرار بود اعضاي وبلاگ به دو تيم تقسيم بشند و هر هفته يه تيم و با يه مدير مستقل و يه ايده ي جديد فعاليت كنه كه سايه خانم فرمودند فعلا همين روش خوب است! ما هم بي خيال شديم. ولي خب دومين وبلاگ تغييره و روز به روز بايد تغييرات جديد داشته باشه. شما يادتون رفت پيشنهاداتتون رو بابت انتقاداتون بديد.

    3- با تغيير قالب و قرار گرفتن امكانات وبلاگ در اون پائين مايين ها موافقم. ان شاالله اگه دوستان ديگه هم موافق باشند تغيير قالب در دستور كار قرار مي گيره.

    4- در مورد مخاطبين طبق آمار گوگل آناليتكس هر روز بازديد ما بالاي صد نفره. 100 نفر ها، نه 100 بازديد. بازديدش نزديك 200 تاست. اين يعني 100 نفر خواننده در روز داريم. البته يه تعداد هم از ريدر وبلاگ رو مي بينند كه به اين امار اضافه مي شه. ولي خب اينكه كسي خودي نشون نميده دغدغه من هم شده. و واقعا براش راه حلي ندارم. نميدونم چه بايد كرد. ما فقط بازديد داريم. همين!

    5- در مورد عدم بحث در كامنتدوني هم بايد اعتراف كنم كه يكي از انتقادات به جاست كه به چند علت مي تونه باشه. يكي عدم بحث گرا بودن مطالب. يكي عدم حضور نويسنده مخالف در وبلاگ. يكي ايجاد خط قرمزهاي كاذب كه بهش در پستم اشاره كردم. يكي عدم انتقاد پذيري ايرانيان و من جمله ما. در مورد نويسنده مخالف به من برمي گرده و سعي مي كنم اينكارو بكنم اما بقيه موارد با خودتونه.

    6- فقر در استفاده از تصاوير هم شديدا تاييد مي شود. اگر بشود يك عكاس هم اضافه مي كنيم.

    7- از نقد ارشيو دومين مي گذرم كه اگه بخوام حرفي بزنم پاي خودم گير مي افته.

    8- در مورد نويسنده هاي جديد كه احتمالا يكي از اونا ضعيفه هستند بايد بگم كه ايشون در هفته اول كه رفتن كربلا، هفته دوم هم كه نميدونم كدوم يك از اقوامشون فوت كردن، هفته سوم كه همين هفته اي باشه كه گذشت من بهشون اعلام نكردم و خودسرانه يكي رو جايگزينشون كردم. خانم وصال گفتند در اين زمينه مطلب دارند و من بي سر و صدا گفتم چهارشنبه بنويسيد. به هر حال از هفته ديگه در خدمتشون هستيم.

    اگه هم منظورتون جناب هاف مين هست كه ايشون ابتدا ببراي حضور در دومين خيلي استقبال كردند ولي بعد از دو هفته گفتند كه من نمي نويسم! اگه منظورتون محمود هست كه ايشون خود من بودم كه قرار بود با اسم مستعار بنويسم ولي بعد پشيمون شدم. كس ديگه اي هم بود؟

    9- و اما مهمترين نكته كه مربوط به عدم فضاي دوستي ايجاد شده در دومين هست.

    اولا بايد اشاره كنم كه هر وبلاگي يه سري فراز و نشيب هايي داره. دومين اخيرا 5 تا از نويسنده هاش رو از دست داد. طبيعيه كه حذف چند تا نويسنده باعث فشار اومدن به وبلاگ مي شه. از اون طرف يه سري نويسنده جديد وارد شدن كه چندان احساس صميميت با بقيه نكردن و باعث شد كه به عنوان يك نويسنده معمولي گه‏گداري مطلبي بنويسند و گه‏گداري هم ننويسند.
    ما اخيرا پنج نويسنده اضافه كرديم. كوثر خانم، اقاي اسماعيل، آقاي فضل، سلما خانم، ضعيفه خانم! از اين 5 نفر سه تاشون به مدت خيلي زياد در اينترنت حضور دارند. يكيشون حضور كمرنگ تري در اينترنت داره و ضعيفه خانم هم كه اصلا هفته اي يكي دو ساعت مياد فقط. ولي خب انتظار مي رفت بعد از ورود اسماعيل و اقاي فضل و خانم كوثر وبلاگ رونق بگيره كه دقيقا بالعكس شد. رونقي كه قبلا داشت هم با توجه به عدم احساس وظيفه‏ي برخي دوستان از بين برده شد. به عنوان مثال من با خودم مي گم من يه نويسنده هستم كه هر روز براي پست تك تك بچه ها نظر ميدم، وقت ميذارم، تحليل و انتقاد مي كنم اما اونا حاضر نيستن ذره اي براي من ارزش قائل بشن. اين حرف درستي هم بود. همين باعث شد كه منم بگم خب لزومي نداره منم اين وبلاگ رو متعلق به خودم بدونم و براش ارزش قائل بشم. من كه وبلاگ شخصي خودم رو دارم. شما عينا داريد مي بينيد كه فلان نويسنده كه كمتر براي ديگران كامنت مي ذاره، وقتي مي بيننه كسي براي مطلب خودش نظر نميذاره ناراحت مي‏شه.

    بايد در قبال اين وبلاگ هم مثل وبلاگ خودمون احساس وظيفه كنيم. مديريت وبلاگ بايد دست همه بچه ها باشه. وبلاگ براي همه است. همه هم بايد براش اهميت قائل بشن. شما مي بينيد كه بعد از اين همه انتقاد هم دوستان حاضر نيستن براي وبلاگ ارزش قائل بشن. و اينجا تكليف من چيه؟
    من بايد يا ملاك رو بر آوردن نويسنده ي حرفه اي در وبلاگ قرار بدم يا بايد كسي رو بيارم كه نوشته هاش تعريفي نداشته باشه ولي خب كل وقتش رو اختصاص به دومين بده. من كه نمي تونم بگم فلان نويسنده كه قراره وارد دومين بشي شما بايد حداقل براي احترام به بقيه نويسنده ها هم كه شده يه خودي نشون بدي. خير سرمون همه چند سال وبلاگ نويس بوديم. اين حرف من باعث توهين به جناب وبلاگ نويس پيش كسوت مي‏شه. به منم حق بديد خواهشا!

    اصلا يكي ديگه از علل كمرنگ شدن فضاي گرم دومين اين بوده كه دوستان بارها سر قضيه كم كار بودن يه سري ديگه به من انتقاد كردند و من جوابي نداشتم. گفتم من نه مي تونم با حضور اين دوستان مخالفت كنم و نه مي تونم كسي رو اجبار به كاري بكنم. اگر نويسنده يه وبلاگ نويس فعال و حرفه ايه خودش بايد بدونه كه اين وبلاگ براي همه اعضا هست.

    شما ببينيد هر كسي در اين وبلاگ يك تخصص داره. خود شما سوتك خانم كي اومديد از مطالب من در زمينه رسانه و ارتباطات انتقاد كنيد؟ آقاي فضل كي مطالب رو از ديدگاه دين مورد تحليل و نقد قرار دادند؟ اقاي رائد كي در زمينه ويرايش و املاي صحيح كلمات به ما انتقاد كردند؟ هر كسي در اين وبلاگ رسم الخط خودشو داره. سايه خانم كي اومدن در زمينه ادبيات نوشته ها رو تحليل كنند؟ همينا باعث دوري ما از هم مي شه.

    موضوع بعدي فشار بيش از اندازه روي يك نفره. خب حق بديد كه من كه به شخصه قرار نيست همه كارهاي اين وبلاگ رو انجام بدم. منم به اندازه بقيه دوستان درس و كار و دغدغه دارم. اما ببينيد فقط همين يه وبلاگ چقدر وقت گيره؟ از پيگيري قالب و موضوع هفته و برنامه ريزي و ارشيو بگيريد تا ناراحتي هايي كه بعضا در وبلاگ ايجاد مي شه. انتقادهاي به جايي كه مطرح مي شه و فشار روحي زيادي كه به من مياد. فشارهايي كه معمولا باعث مي شه ظرفيت من لبريز بشه و گاهي از كوره در برم. همينا باعث از بين رفتن فضاي گرم وبلاگ مي شه.

    هر كاري قراره بكنيم بايد خودمون بكنيم. منتظر منجي براي اين وبلاگ نباشيد. يا بايد بشينيم سفت و سخت قانون بذاريم كه مورد تاييد همه دوستان باشه و يا به سرنوشت وبلاگ اينك دچار بشيم.

    اين روزها روزهاي سختي دومينه. اگه بتونه از اين دشواري ها سربلند بياد بيرون برمي گرده به روزهاي اوج خودش و اگه نتونه هم كه صد در صد بايد مراسم ختم براش بگيريم.

    و خواهشا انتظار نداشته باشيد كه اين وسط من يه كاري بكنم. بياييد اگه قراره اتفاقي صورت بگيره همه با هم اقدام كنيم.

    خيلي حرف زدما

    پاسخ

    اووووووه! ماشالا! اول خسته نباشيدم را پذيرا باشيد!
    قراره برا هر بخش که حرفي بود جواب بدم؟... 1. اونقدرا خشن نمي باشيم، لاقل توي پست عمومي وبلاگ نتوانستيم خشن باشيم! 2.خوب شد روشنگري کرديد چون کامنت جناب اجرايي اندکي ذهنمان را مشغول نموده بود!!! 3.پيشنهاد؟ با اجازه روش فکر مي کنم بعدا مي دم خدمتتون!البته اگه چيزي به ذهنمان رسيد 4.اميدوارم بشه... يا بهتره بگم بتونم تو کامنتدوني فعال تر و جدي تر حاضر بشم. 5. غير از ضعيفه و هاف مين و محمود بود بازهم اسمايي... نمک. ماهي.ممممم حافظه م خوب نيس ولي بازم بودن که تا چند وقت اسمشون اون جا بود ولي از نوشته شون خبري نشد!!! 6.پنج تا از نويسنده هاش رو از دست داد؟؟؟ کيا؟!... دلايل فضاي کنوني دومين رو قبول دارم ولي فکر نمي کنم همه ي همه ش همينا باشه.
    عليرغم سوال جناب اجرايي و عليرغم همه نقداي وارد به دومين و همه ي غرايي که زده و مي زنم... بايد بگم همچنان دوستش ميداريم و اميد است که کار به مرحوم شدنش نکشه... اگه کاريم از دستمون بربياد، هستيم!!!