اول آبي بود اين دل، آخر اما زرد شد
آفتابي بود، ابري شد، سياه و سرد شد
آفتابي بود، ابري شد، ولي باران نداشت
رعد و برقي زد ولي رگبار برگ زرد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عين آينه
آه، اين آينه کي غرق غبار و گرد شد؟
هر چه با مقصود خود نزديکتر ميشد، نشد
هر چه از هر چيز و هر ناچيز دوري کرد، شد
هر چه روزي آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه ميپنداشت درمان است، عين درد شد