• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : هر كسي از زن خود شد يار من
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    شما که آمدي درست کني خرابش کردي!

    دوست من. پرسش درباره خانواده امام زمان مثل بسياري پسشهاي کنجکاوانه ديگر ناشي از رواج عواميگري اي است که روز به روز دارد بيشتر دامنگير اين نسل مي شود. چه دختر و چه پسر و اصلا حتي بزرگترها وقتي خوراک فکري خوب نگيرند و عوض تکليف مداري هي اطلاعات عجايب و غرايبي از دين توي ذهنشان فرو بشود، سوالات و دغدغه هايشان هم مي شود اين.

    يا حق

    پاسخ

    سلام اخوي.

    من نيامدم چيزي را درست کنم که حالا خراب بشود يا نشود. اصلا کارکرد وبلاگ که درست کردن مسائل نيست. تعريف من از وبلاگ، اظهار نظرهاي شخصي پيرامون يک موضوع است. اينجا هم يک وبلاگ گروهي است که نويسنده هاي مختلفي دارد و هر کس در رابطه با يک موضوع عقيده خودش را مي نويسند که گاه 180 درجه با نفر ديگر مخالف است و همين هم باعث بحث مي‌شود که جزء جذابيت هاي منحصر به فرد اين وبلاگ است.

    همان طور که در يادداشتم نوشته ام حرفهاي من ربطي به اين همايش مهدويت ندارد. من به صورت کلي حرفم اين بود که سوالاتي که مطرح مي‌شود به دغدغه هاي فکري طرف باز مي گردد. اين امر کاملا علمي و اثبات شده است. شما يک روز برويد به يک مکان تاريخي. مثلا برويد به کاخ سعد آباد. يک گچ بر وقتي به اين مکان مي آيد مدام به گچ بري هاي اين بنا نگاه مي کند و شگفت زده مي شود. يک خياط به لباس ها و پارچه هاي استفاده شده مي نگرد. يک نجار به ميزها و چوب هاي به کار رفته شده در اين کاخ. يک نقاش به تابلوهاي نقاشي که بر روي ديوار نصب شده. و يک تاريخدان هم مرور حکايت تاريخي و اسناد و مدارک برايش جذاب است.

    طبيعي است که من نقاش، حق ندارم که يک بازديد کننده‌ي خياط را به تمسخر بگيرم که تو اگر مي فهميدي اين نقاشي ها چيست ديگر سراغ آن لباس ها نمي رفتي. طبيعي است که ناداني، از من نقاش است. چرا که هر بخش از يک اثر تاريخي جذابيت هاي خاص خود را دارد که ممکن است ديگري از استفاده‌ي آن بي بهره باشد. هر چند در يادداشتم نوشتم که سوالات از دغدغه هاي فکري جوانان سرچشمه مي گيريد اما اين هرگز به معناي مخالفت با نوع سوالات نيست. طبيعي است که يک جوان امام خود را کامل بشناسد.

    اصلا بگذاريد به جاي صحبت از امام زمان در مورد امام خميني صحبت کنيم که همه جوانان ايشان را تا حدي درک کرده اند. شما را نميدانم؛ اما من به شخصه وقتي خاطرات خانوادگي و عطوفت و مهرباني و همسرداري ايشان را مي شنوم بسيار برايم لذت بخش تر است تا خاطرات مسائل نظامي و سياسي. به نظر شما ايراد اين کجاست؟ يا همين داستان حضرت يوسف را در قران بنگريد. چرا خدا از اين داستان به عنوان احسن القصص ياد مي‌کند؟ شما در اين داستان به جز روايتي از زندگي شخصي يوسف چه ديده ايد؟ خصوصا داستان يوسف و زليخا که ديگر به اوج زيبايي داستان مي رسد.

    ان شاالله خدا به ما کمک کند تا بتوانيم با درک بهتر عقايد ديگران و احترام به آن، خود را جداي از آنها نبينيم.