• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : دغدغه ي ازدواج
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمود رضا 

    خانوم اسوپار شما ادم بسيار غير منطقي هستيد

    خط هشتم: علي رغم عدم اطلاع

    عدمش جا مانده بود!

    سلام مجدد

    اخوي بزرگوار!

    بنده براي پيدا كردن اين موضوع، به زعم شما بي ربط، وقت چنداني نگذاشتم(2دقيقه براي برداشتن كتاب از كتابخانه ام و گشودن صفحه مربوطه) كه اصلش اين روزها عزادار فوت جواني از بستگان هستيم و نه وقت چنداني براي گذاشتن دارم و نه اعصاب و روان درستي و نه چشم هايم بعد از اين همه گريستن، ياري ام مي كند. امروز هم اگر كامنتي اينجا نوشتم براي اين بود كه عدم پاسخگويي به كامنت شما كه يكي از مخاطبينش من بودم، حمل بر بي ادبي نشود. جالب كه اين وقت نداشتن من و دير جواب دادنم را -علي رغم اطلاع از دليل آن و حتي بعد از اشاره ي من به تهران نبودنم به دليل مشكلي- به تمسخر مي گيريد؛ تمسخري كه در شأن شما نيست.

    كامنت شما آلوده به مغالطه بود و اين هيچ ربطي به علماي شيعه و معصومين ندارد و فقط به واژه هاي خود شما برمي گردد و اين گره زدن مغالطه آلود ناميدن كامنت شما به حرمت علماي شيعه و معصومين، مرا از نظرم باز نمي گرداند و دلايل آن را خواهم نوشت.

    تهمت «نگه نداشتن حرمت علماي شيعه» و معصومين را مي گذارم كنار «تمسخر دير پاسخ دادن به كامنت شما».البته حضرتعالي از علماي شيعه و يا نعوذبالله از معصومين0عليهم السلام- محسوب مي شويد، امر ديگري است.

    از منابعتون ممنونم؛ مطالعه شد.

    اما پاسخ حقير:

    درك بنده اين بود و در قسمت دوم كامنتم -ذيل مطلب زينب خانوم- هم نوشتم كه سوالات مهم تري هست و نبايد به سوالاتي كه دانستن يا ندانستنشان تفاوت چنداني ندارد، پرداخت. وقتي هم ديدم شما از همان كامنت اولتان، شمشير را از رو بسته و از نداي «وااسلاما و زجري آوري» مي گوييد، و بدتر آنكه به جاي پرداختن به اصل موضوع به علايق سياسي من پرداخته ايد، رفتم بزرگترم -بزرگترمان- را آوردم و از تفكر آسماني شهيد مرتضي مطهري بهره گرفتم.اگر شما اين بحث را خارج مي دانيد، من بحثي ندارم. من سؤال از خانواده ي امام زمان(عج) را مصداقي براي اين فرمايشات استاد مطهري مي دانم و شما نمي دانيد؛ انگار قرار هم نيست كه حرف هم را قبول كنيم، پس بحث و دعوا ندارد؛ شما به دين خود، من هم به دين خود. البته در بحث هاي تخصصي در باب امام زمان به يقين علماي بزرگ به اين مباحث خواهند پرداخت اما من ترجيح مي دهم اول مباحثي را بياموزم كه بيشتر به درد آخرتم بخورد.

    من كامنت شما را مغالطه آلود دانستم و مي دانم، چرا كه شما ناخودآگاه از مغالطه اي استفاده كرديد كه خيلي از افراد در مباحث از آن سود مي برند و آن اينكه به جاي پرداختن به موضوع و ادعايي كه فرد بيان مي كند، خود او را زير سؤال مي برند. شما هم براي نادرستي حرف من به رفتار من استناد كرده ايد!

    فرض كه من-آنگونه كه شما نوشته ايد- 24 ساعت مشغول بحث هاي به زعم شما كثيف سياسي باشم و به قول شما-من كه خبر ندارم- اما از قهر همسر خاتمي هم خبر داشته باشم، اين ربطي به حرفي كه مي زنم ندارد. يعني شما با زير سوال بردن من، به جايي نمي رسيد. ممكن است من حرفي را بزنم ولي خود عامل به آن نباشم؛ شما براي درستي يا غلطي حرف من نمي توانيد به عمل كردن يا نكردن من به آن حرف، استناد كنيد. (گرچه عامل بودن من، ميزان تأثيرگذاري كلامم را بالا مي برد، ولي الزامي بر آن نيست) امام محمد باقر-عليه السلام- مي فرمايند: «حرف خوب را از هركسي كه مي گويد، بپذير.» ملاك شما كه نبايد عمل كردن بنده ي حقيري مثل كبري آسوپار باشد! اگر فرد بي نمازي بگويد نماز خواندن واجب است، شما مي گوييد نيست، چون تو نمي خواني؟!

    ضمن اينكه همان جستجو از خانواده ي سياسيون هم براي پيشبرد اهداف سياسي استفاده مي شود، نه اينكه فايده اي نداشته باشد. مثل طعنه هاي اين طرفي ها به تعدد زوجات مهاجراني. مغالطه ي ناخودآگاه ديگر شما همين قياس مع الفارغتان در مقايسه ي يك امر اين دنيايي و يك امر آن دنيايي بود.

    كجاي نوشته ي بنده، حرف از كفر و ايمان شما شده بود؟! نه مقام من آنقدر بالاست كه حكم كفر كسي را صادر كنم، نه مقام شما آنقدر بالاست كه كسي در صدد تكفيرتان بربيايد.

    من اگر نخواستم جواب باقي كامنتتان را بدهم، براي نرسيدن به همين شخصي جات و دلخوري ها بود.

    از تهمت ها و تمسخرتان هم مي گذرم كه اين ادبيات را در شأن خودم و شما نمي دانم، و خود حضرتعالي از نظر من در مورد برخي از مباحث اينچنيني كه گاه در اين كامنتدوني پيش مي آمد، مطلع هستيد.

    قصد من جسارت به شما نبود، اما اگر چنين برداشتي شده كه حداقل شما نشان داديد كه چنين برداشتي داشته ايد، عميقاً عذرخواهي مي كنم.

    برقرار باشيد.

    + حامد 

    اي كاش خانم اسوپار قبل از جستجو كردن در مورد مبحث «سوال و پرسش» و پيدا كردن يك موضوع بي ربط كه نشان از طمانينه بالا و عدم شتابزدگي!! ايشان است، موضوع ازدواج حضرت را جستجو مي کردند.

    آن وقت شايد کمي خونسردي خود را حفظ کرده و هر چيزي را در کامنتشان نمي نوشتند. حداقل حرمت علماي شيعه و معصومين را نگه مي داشتند.خدا را شکر که معني آلوده به مغالطه را هم درک کرديم!

    از خيل عظيم مباحثي که در سايتهاي معتبر در اين مورد آمده است کافي است به تبيان (اينجا)، سايت پاسخگويي به مسائل ديني (اينجا) و پرتال راسخون (اينجا) که از جمله معتبرين سايتهاي ايران است، سري بزنيم.

    البته خب نگارنده‌ي نظر قبل که وقتشان محترم است و عمرشان را به بطالت نمي گذرانند؛ بنابراين پيشنهاد مي شود تنها به خواندن منابع و پي نوشت ها بسنده کنند که در دنياي اخرت پاي ما هم به خاطر تلف کردن عمر اين بزرگوار، گير نباشد.

    به هر ترتيب به نظر مي رسد ادامه‌ي اين بحث -که چيزي نمانده در آن حکم تکفير ما صادر شود- راه به جايي نخواهد برد.

    با پوزش از کليه بزرگواران که اين هفته مجبور شدند اراجيف من را تحمل کنند.

    صحبت هاي شتابزده و عميقاً الوده به مغالطه‏ي من را در اينجا بخوانيد.

    + زينب 

    يعني شما با ديدن 20-30-40 تا مشاهده عيني و شنيده هاتون اين قدر دقيق آمار ميديد كه 30 درصد دختران مذهبي فلان اند و 70 درصد مانده بهمان؟!!!! چقدر علمي....واقعا آفرين دارد!

    *يه رونوشت از كامنت خانم آسوپار رو هم بدين به جناب مدير شايد جواب سوالشون رو بگيرن...

    سلام عليکم

    اين کامنت بايد ذيل مطلب زينب خانوم و همان دو روز پيش نوشته مي شد، اما به علت مشکلي که برايم پيش آمد، تهران نبودم و کامنت ها را امروز ديدم، حالا با تأخير، اينجا مي گذارمش:( با عذرخواهي از جناب اسماعيل)

    استاد مرتضي مطهري، آنچنان که در کتاب بيست گفتار آمده است، مي فرمايند:

    "سؤال و پرسش در عين اينکه خوب است و مظهر رشد و کمال انسان است، مقدمه چيز ديگري است؛ يا مقدمه تحقيق است يا مقدمه عمل.

    ... اگر سؤال و پرسش، مقدمه تحقيق علمي يا روش عملي نباشد، تنها مجهول بودن يک چيز، کافي و مجوز نيست که انسان وقت خود و ديگري را به پرسش درباره او بگذراند؛ زيرا مجهولات بشر بي نهايت است. پس اگر انسان بخواهد از همه چيز بپرسد، به جايي نمي رسد. بايد سؤالات انسان، متوجه مسائل لازم، ضروري و مفيد باشد؛ يا از حيث علم، يا از حيث عمل.

    مردم از نظر سؤال و پرسش، گاهي در حد افراط و گاهي در حد تفريطند. گاهي اشخاصي پيدا مي شوند که کارشان سؤال کردن است؛ خصوصاً در اطراف مسائل و موضوعات ديني. به خيال خود مي خواهند از کم و کيف و خصوصيات همه چيز سر در آورند؛...بعضي هم در حال تفريطند؛ يک حالت رخوت و سستي در آن ها هست؛ حتي از لازم ترين سؤالات هم پرهيز دارند و خودداري مي کنند.

    حد وسط اين است که انسان اولاً، تشخيص دهد که دانستن چه چيزهايي برايش لازم است و دانستن چه چيزهايي برايش لازم نيست، يا ممکن نيست. در ميان اموري که دانستن آن ها برايش لازم و ضروري است يا عمل به آنها برايش ضرورت دارد، با رعايت " اَلاَهمُّ فَالاَهم" سؤالاتي را انتخاب کند و از کساني که مي دانند، بپرسد. و ضمناً از اينکه سؤال و پرسش و مسأله طرح کردن برايش شغل و عنواني شود، بپرهيزد."

    جالب آنکه جناب استاد در ادامه، پرسيدن بعضي سؤال ها را علي رغم داشتن عنوان ديني حرام مي دانند که به علت عدم ارتباط با بحث ما و طولاني شدن مطلب از ذکر آن مي گذرم.

    باقي کامنتي هم که يکي از بزرگواران خطاب به من و جناب ميري، در کامنتدوني مطلب زينب خانوم نوشتند، عميقاً آلوده به مغالطه است که احتمالاً به علت شتابزدگي در نگارش بوده و تصور مي کنم چندان نيازي به پاسخگويي به آن نباشد. البته اگر دوستان چنين نيازي را تشخيص دهند، در خدمت بزرگوارشان هستم.

    دومين و دوميني ها، برقرار باشند إنشاءالله.

    پاسخ

    خواهش مي کنم /// رونوشت به زينب خانوم
    + سايه 

    آقاي فضل

    فكر كنم كه قبل از فرار به تير غيب يا شايدم غيبت دچار گشته و توبه كار از نوشتن اين مطلب مي باشند.

    پاسخ

    توبه کار که نه. ولي غيبت صغري دارم :)
    اسماعيل اينا چي بود نوشتي؟ مگه از جونت سير شدي؟ اسماعيل فرار کن. از اين طرف.....
    پاسخ

    استاد! فکر کردم چيزي که به نظرم درسته رو بنويسم. به عواقبش اصلا فکر نکردم :|
    + زينب 

    سلاام.

    يعني شما مي فرماييد موضوع ازدواج دغدغه پسر ها نيست؟!؟

    اون وقت شما با همان 4 تا سوال مطرح شده به اين نتايج رسيدين؟؟

    بعد شما از كجا فهميديد كه فکر کردن به ازدواج و نگران بودن از تنهايي تبديل به مسئله ي اول دختران مذهبي شده؟؟ يعني مثلا نميشه مسئله دوم! باشه؟؟ ديگه...آهاان، فكر نمي كنيد بهتر بود اگه حداقل يه اكثريت قبل از اين كلمه دختران ميذاشتين؟؟

    پاسخ

    سلامموضوع ازدواج به نوعي که در دختران دغدغه شده در پسران نشده. اما هر پسري به ازدواج فکر ميکنه و لااقل از اين نگران نيست که بدون زن بمونه.و من هم با اون سه تا سوال به اين نتيجه رسيدم و علاوه بر اون مشاهدات عيني و شنيده ها و غيرهدر مورد مسئله ي اول بودن حق رو ميدم به شما. کمي تندروي کردم. ممکنه در حدود 30 درصد از موارد، مسئله ي دوم دختران مذهبي باشه. و با اين وجود ديگه نياز به گذاشتن حداکثر هم نمي باشد.
    + سايه 

    سلام

    اي بابا بفرماييد خارج شدن ماهواره ي فلان از مدار و سوراخ شدن لايه ي اوزون چي، مربوط به اين سئوال نميشد؟

    همونطور كه براي پست جناب احسان بخش هم گفتم اصلا نميتونم بپذيرم كه اين سئوال ناشي از دغدغه ي ازدواج دختر خانوما باشه.

    اما ميتونم بگم كه ميتونه ناشي باشه از دغدغه ي نوع ازدواجشون و اينكه آيا ميشه دختري عادي مثل اونها هم قسمت حضرت امام باشند يا خير؟

    همين.

    پاسخ

    خارج شدن ماهواره ي فلان از مدار و سوراخ شدن لايه ي اوزون به هيچ نحو ربطي به ازدواج دختران نداره. چه شما بپذيريد چه نپديريد اين نظر منه و براش شاهد مثال فراوان دارم. در بحث مهدويت گفتگو بر سر چيست، و بعد سوال هاي رسيده بر سر چي؟! روشنه فکر ميکنم
    + هادي خ 

    آخه كي گفته ازدواج دغدغه‏ي دختران است؟ يعين دغدغه‏ي پسران نيست؟ من كه تو جمع پسرا هستم خدمت شما مي‏گم كه دغدغه‏ي اون‏ها هم هست. اين موضوع دغدغه‏ي خيلي‏ها است. چيزي كه مسلم هست اينه كه ميل به ازدواج وجود داره، اما ازدواج بنا به دلايلي محقق نميشه. دلايلي نظير توقعات و نگاه غيرصحيح به ازدواج و زندگي و دلايل ديگه

    پاسخ

    خب همون طور که از متن بر مياد من گفتم ديگه. اين چه سوالي بود؟! دغدغه ي پسران به اون صورت که من تعريف کردم نيست. واقعيت رو قبول کن برادر. اين هم که فرموديد ميل به ازدواج هست فک کنم غيب گفتين. خب معلومه که هست. اصلا نباشه جاي تعجبه
    + حامد 

    از جملات قصار دكتر اسماعيل:

    «هم اکنون دختران زيادي را مي توانيم پيدا کنيم که در سنين 27 تا 35 سال به سر مي برند و هنوز مجرد اند.»

    اسماعيل جان يه لحظه بيا تو چت باهات كار خصوصي دارم.

    پاسخ

    من دکتر نيستم داداش.
    سلام دوست عزيز شما را براي نظر سنجي حجاب و بي حجابي دعوت مينمايم