سلام عليکم
اين کامنت بايد ذيل مطلب زينب خانوم و همان دو روز پيش نوشته مي شد، اما به علت مشکلي که برايم پيش آمد، تهران نبودم و کامنت ها را امروز ديدم، حالا با تأخير، اينجا مي گذارمش:( با عذرخواهي از جناب اسماعيل)
استاد مرتضي مطهري، آنچنان که در کتاب بيست گفتار آمده است، مي فرمايند:
"سؤال و پرسش در عين اينکه خوب است و مظهر رشد و کمال انسان است، مقدمه چيز ديگري است؛ يا مقدمه تحقيق است يا مقدمه عمل.
... اگر سؤال و پرسش، مقدمه تحقيق علمي يا روش عملي نباشد، تنها مجهول بودن يک چيز، کافي و مجوز نيست که انسان وقت خود و ديگري را به پرسش درباره او بگذراند؛ زيرا مجهولات بشر بي نهايت است. پس اگر انسان بخواهد از همه چيز بپرسد، به جايي نمي رسد. بايد سؤالات انسان، متوجه مسائل لازم، ضروري و مفيد باشد؛ يا از حيث علم، يا از حيث عمل.
مردم از نظر سؤال و پرسش، گاهي در حد افراط و گاهي در حد تفريطند. گاهي اشخاصي پيدا مي شوند که کارشان سؤال کردن است؛ خصوصاً در اطراف مسائل و موضوعات ديني. به خيال خود مي خواهند از کم و کيف و خصوصيات همه چيز سر در آورند؛...بعضي هم در حال تفريطند؛ يک حالت رخوت و سستي در آن ها هست؛ حتي از لازم ترين سؤالات هم پرهيز دارند و خودداري مي کنند.
حد وسط اين است که انسان اولاً، تشخيص دهد که دانستن چه چيزهايي برايش لازم است و دانستن چه چيزهايي برايش لازم نيست، يا ممکن نيست. در ميان اموري که دانستن آن ها برايش لازم و ضروري است يا عمل به آنها برايش ضرورت دارد، با رعايت " اَلاَهمُّ فَالاَهم" سؤالاتي را انتخاب کند و از کساني که مي دانند، بپرسد. و ضمناً از اينکه سؤال و پرسش و مسأله طرح کردن برايش شغل و عنواني شود، بپرهيزد."
جالب آنکه جناب استاد در ادامه، پرسيدن بعضي سؤال ها را علي رغم داشتن عنوان ديني حرام مي دانند که به علت عدم ارتباط با بحث ما و طولاني شدن مطلب از ذکر آن مي گذرم.
باقي کامنتي هم که يکي از بزرگواران خطاب به من و جناب ميري، در کامنتدوني مطلب زينب خانوم نوشتند، عميقاً آلوده به مغالطه است که احتمالاً به علت شتابزدگي در نگارش بوده و تصور مي کنم چندان نيازي به پاسخگويي به آن نباشد. البته اگر دوستان چنين نيازي را تشخيص دهند، در خدمت بزرگوارشان هستم.
دومين و دوميني ها، برقرار باشند إنشاءالله.