سلام مجدد
اخوي بزرگوار!
بنده براي پيدا كردن اين موضوع، به زعم شما بي ربط، وقت چنداني نگذاشتم(2دقيقه براي برداشتن كتاب از كتابخانه ام و گشودن صفحه مربوطه) كه اصلش اين روزها عزادار فوت جواني از بستگان هستيم و نه وقت چنداني براي گذاشتن دارم و نه اعصاب و روان درستي و نه چشم هايم بعد از اين همه گريستن، ياري ام مي كند. امروز هم اگر كامنتي اينجا نوشتم براي اين بود كه عدم پاسخگويي به كامنت شما كه يكي از مخاطبينش من بودم، حمل بر بي ادبي نشود. جالب كه اين وقت نداشتن من و دير جواب دادنم را -علي رغم اطلاع از دليل آن و حتي بعد از اشاره ي من به تهران نبودنم به دليل مشكلي- به تمسخر مي گيريد؛ تمسخري كه در شأن شما نيست.
كامنت شما آلوده به مغالطه بود و اين هيچ ربطي به علماي شيعه و معصومين ندارد و فقط به واژه هاي خود شما برمي گردد و اين گره زدن مغالطه آلود ناميدن كامنت شما به حرمت علماي شيعه و معصومين، مرا از نظرم باز نمي گرداند و دلايل آن را خواهم نوشت.
تهمت «نگه نداشتن حرمت علماي شيعه» و معصومين را مي گذارم كنار «تمسخر دير پاسخ دادن به كامنت شما».البته حضرتعالي از علماي شيعه و يا نعوذبالله از معصومين0عليهم السلام- محسوب مي شويد، امر ديگري است.
از منابعتون ممنونم؛ مطالعه شد.
اما پاسخ حقير:
درك بنده اين بود و در قسمت دوم كامنتم -ذيل مطلب زينب خانوم- هم نوشتم كه سوالات مهم تري هست و نبايد به سوالاتي كه دانستن يا ندانستنشان تفاوت چنداني ندارد، پرداخت. وقتي هم ديدم شما از همان كامنت اولتان، شمشير را از رو بسته و از نداي «وااسلاما و زجري آوري» مي گوييد، و بدتر آنكه به جاي پرداختن به اصل موضوع به علايق سياسي من پرداخته ايد، رفتم بزرگترم -بزرگترمان- را آوردم و از تفكر آسماني شهيد مرتضي مطهري بهره گرفتم.اگر شما اين بحث را خارج مي دانيد، من بحثي ندارم. من سؤال از خانواده ي امام زمان(عج) را مصداقي براي اين فرمايشات استاد مطهري مي دانم و شما نمي دانيد؛ انگار قرار هم نيست كه حرف هم را قبول كنيم، پس بحث و دعوا ندارد؛ شما به دين خود، من هم به دين خود. البته در بحث هاي تخصصي در باب امام زمان به يقين علماي بزرگ به اين مباحث خواهند پرداخت اما من ترجيح مي دهم اول مباحثي را بياموزم كه بيشتر به درد آخرتم بخورد.
من كامنت شما را مغالطه آلود دانستم و مي دانم، چرا كه شما ناخودآگاه از مغالطه اي استفاده كرديد كه خيلي از افراد در مباحث از آن سود مي برند و آن اينكه به جاي پرداختن به موضوع و ادعايي كه فرد بيان مي كند، خود او را زير سؤال مي برند. شما هم براي نادرستي حرف من به رفتار من استناد كرده ايد!
فرض كه من-آنگونه كه شما نوشته ايد- 24 ساعت مشغول بحث هاي به زعم شما كثيف سياسي باشم و به قول شما-من كه خبر ندارم- اما از قهر همسر خاتمي هم خبر داشته باشم، اين ربطي به حرفي كه مي زنم ندارد. يعني شما با زير سوال بردن من، به جايي نمي رسيد. ممكن است من حرفي را بزنم ولي خود عامل به آن نباشم؛ شما براي درستي يا غلطي حرف من نمي توانيد به عمل كردن يا نكردن من به آن حرف، استناد كنيد. (گرچه عامل بودن من، ميزان تأثيرگذاري كلامم را بالا مي برد، ولي الزامي بر آن نيست) امام محمد باقر-عليه السلام- مي فرمايند: «حرف خوب را از هركسي كه مي گويد، بپذير.» ملاك شما كه نبايد عمل كردن بنده ي حقيري مثل كبري آسوپار باشد! اگر فرد بي نمازي بگويد نماز خواندن واجب است، شما مي گوييد نيست، چون تو نمي خواني؟!
ضمن اينكه همان جستجو از خانواده ي سياسيون هم براي پيشبرد اهداف سياسي استفاده مي شود، نه اينكه فايده اي نداشته باشد. مثل طعنه هاي اين طرفي ها به تعدد زوجات مهاجراني. مغالطه ي ناخودآگاه ديگر شما همين قياس مع الفارغتان در مقايسه ي يك امر اين دنيايي و يك امر آن دنيايي بود.
كجاي نوشته ي بنده، حرف از كفر و ايمان شما شده بود؟! نه مقام من آنقدر بالاست كه حكم كفر كسي را صادر كنم، نه مقام شما آنقدر بالاست كه كسي در صدد تكفيرتان بربيايد.
من اگر نخواستم جواب باقي كامنتتان را بدهم، براي نرسيدن به همين شخصي جات و دلخوري ها بود.
از تهمت ها و تمسخرتان هم مي گذرم كه اين ادبيات را در شأن خودم و شما نمي دانم، و خود حضرتعالي از نظر من در مورد برخي از مباحث اينچنيني كه گاه در اين كامنتدوني پيش مي آمد، مطلع هستيد.
قصد من جسارت به شما نبود، اما اگر چنين برداشتي شده كه حداقل شما نشان داديد كه چنين برداشتي داشته ايد، عميقاً عذرخواهي مي كنم.
برقرار باشيد.