من هم موافقم

سر قبر شخصي نوشته شده بود : کودک که بودم مي خواستم دنيا را تغيير بدهم وقتي بزرگتر شدم متوجه شدم که دنيا خيلي بزرگ است من بايد کشورم را تغيير بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ ديدم و تصميم گرفتم شهرم را تغيير دهم . در سالخوردگي تصميم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اينک من در آستانه مرگ هستم مي فهمم که اگر روز اول خودم را تغيير داده بودم شايد مي توانستم دنيا را هم تغيير دهم

ما امروز موظفيم خدمتگزار واقعي مردم باشيم.

1.اخلاقي حسنه
2.رفتاري با متانت
3.برخوردي شايسته
4.دقت در وقت مردم
5.توسعه عدالت محوري
6.مهرورزي به بندگان خدا
7.حافظ ارزشهاي انقلاب
8.صادقانه عمل نمودن
9.پرهيز از نفاق و چاپلوسي
10.سعي در نابودي جو تملق و چاپلوسي
11.نسپردن انقلاب بدست نا اهلان
12.تقويت افراد معتقد به ولايت
13.مساعدت به اقشار اسيب پذير جامعه
14.فرو بردن خشم در محيط كار
15.دروغ منشا فساد است و دوستي دنيا سرچشمه خطاهاست.

چند نکته قابل تأمل :
زنگ تفريح دنيا ؛ گذرا مي باشد . زنگ بعد ؛ حساب داريم !!
در طوفان حوادث ؛ با خدا بودن کارگشاست نه (ناخدا بودن)
امروز اولين روز از باقيمانده عمر ماست ...
"حرف خوب زدن" مهم تر است از( خوب حرف زدن)
با هر نفس ؛ يک گام به لحظه مرگ نزديکتر مي شويم !!
هرگز" اميد"راازکسي سلب نکن ؛ شايد اين تنهاچيزي است که دارد
قاضي روز جزا ؛ خود ؛ شاهد اعمال ماست .

لطفا وبلاگ بنده را لينك بفرماييد.

والسلام علي من اتبع الهدي

حاج جعفر لك زايي

خداوندا تورا براي هر آنچه که به من دادي و
هرآنچه که قرار است به من بدهي
و هر آنچه که مصلحت دانستي و ندادي شکر مي گويم .

پروردگارا به من بياموز دوست بدارم کساني را که دوستم ندارند...

عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند...

بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...

نامت بلند و متبرک باد

سلام.

پس چي شد؟

به نظر من مشکل شما و هر وبلاگ گروهي ديگه اي که ناچار به تعطيلي ميشه نداشتن روح گروهيه نه هيچ چيز ديگه. براي اينکه يه وبلاگ گروهي محسوب بشه فقط داشتن بيش از يه نويسنده کافي نيست، در وبلاگهايي که واقعاً و باطناً گروهي هستند روح گروه در همه کليات و جزئيات مشهوده، به هر جز يا کل از وبلاگ که نگاه کنيم اشتراکات روحي اعضا رو مي بينيم، تصميمات گروهي گرفته ميشند، تک تک خروجيهاي وبلاگ حاصل کار گروهي يا دستکم انديشه گروهيه. اين جا بيشتر از وبلاگ گروهي شبيه وبلاگ گزيده مطالبه. اين حفره بزرگ رو نميشه با تعويض مدير و آوردن نويسنده جديد و کارهايي شبيه اين پر کرد.
به عقيده من اين وبلاگ يا بايد تعطيل بشه يا از بيخ و بن زير و رو بشه و به وبلاگ ديگه اي تبديل بشه. من فکر مي کنم راهي براي حفظ اين وبلاگ وجود نداره.

سلام آقاي فخري

من باهاتون موافقم.

مي تونيد روي من حساب كنيد...

البته با اولي موافقم.

دومي هيچ جا جواب نداده.

سلام

نميدونم اسم اينهمه احساس مسئوليت رو چي بايد گذاشت و چطور ميشه قدرداني كرد ...

در خصوص فرمايش جناب آقاي احسان بخش هم بايد بگم :
ممنونم از اينهمه لطف و بزرگواري و اعتمادتون نسبت به خودم اما جوابم رو كه خدمتتون گفته بودم ..باز هم ممنونم.

وقتي ديدم جناب مهندس فخري پيگيري مي کنند، مصمم شدم اون تفال رو بخونم. خوندنش باعث شد مثل مهمون ناخوانده ها از راه برسم و بيام تو و بگم منم موافقم. با هر دو پيشنهادتون هم موافقم ت البته تا نظر بقيه چي باشه.
اگه دومين بسته نشد، دوست دارم بيام قاطي نويسنده هاش.

سلام
به نظرم احساس مسئوليت شما خيلي خوب بود و واقعا من شوکه شدم.
با پستتون هم مواااااااااااااااااااافقم.
به نظرم پيشنهاد اولي بهتر باشه
پيشنهاد دوم معمولا جواب نميده.
با توجه به روحيات نويسنده ها هم به نظرم سايه خانم هم خيلي براي اين وبلاگ زحمت کشيدن و هم دلسوز و پيگير هستند و هم با اصول وبلاگ داري آشنايي کامل دارند.
مي‌تونند مدير موفق و خوبي براي اينجا باشند. هر چند من قبل از خداحافظي بسيار به ايشون اصرار کردم ولي ايشون قبول نکردند.