سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من رهایش نمی کردم!

ارسال‌کننده : در : 88/4/11 9:26 صبح

خوش به حالت ای روستایی!
صبح که از خواب پا می شدی ، بلند می شدی و قبل از تشریفات همیشگی پنجره ی اتاقک ات را باز می کردی و از همین جا:
otaghak.JPG
طلوع آفتاب را نظاره می کردی ! چیزی که من آرزویش را دارم ! چرا آرزو؟ برای جواب فقط چند لحظه ای خودت را بگذار جای من. می توانی از پشت ساختمان های کوتاه و بلند شهر آسمان را ببینی؟ حتی دیدن آسمان به این بزرگی هم سخت است ! پس من چه طور می توانم خورشید را ببینم !!!
خوش به حالت که بلند می شدی و از پنجره ی خانه ات منظره ی روبه روی اش را با عشق نظاره می کردی و شاید هم پس از چند لحظه پنجره را می بستی و می رفتی...ولی من اگر جای تو بودم این منظره را رها نمی کردم:

manzare2.JPG

پی نوشت:
سلام دوستان دومینی و غیر دومینی!
لازم به ذکر است که این دو عکس را خودم گرفتم و عکس دوم یعنی منظره ی زیبای روستایی روبه روی همان خانه است(عکس اول).




کلمات کلیدی : منظره ی زیبا، خانه های روستایی، شلوغی شهر، ساختمان