• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : اندر احوالات عيد ديدني كردن ما
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام.اون اولي منو ياد خاطره ام انداخت كه افتاده بودم در جوب.جوب هاي اينجا هم كه جوب نيست!دره است! فقط گردنم از جوب بيرون بود كه بهد روزنامه گذاشتند روي صندلي ماشين و بنده نشستم توي ماشين و بعد برگشتم خونه................

    عيد شما هم مبارك

    منم از چايي بدم مياد!

    بيچاره بابابزرگه

    اين هفته هم ميشه هر وقت دلمون خواست مطلب بذاريم؟؟؟؟؟

    پاسخ

    سلام خانمي: اوخي... درک ميکنم حال اون لحظه ي تو رو... عيد تو هم مبارک خانم گل...عجب تفاهمي؟؟؟!!! نميدونم والله .. فعلا که من ذبح شدم و رفت پي کارش...