آن كه درياها نگاهش را تجسم مي كنند
موجها در چشمهايش ، خويش را گم مي كنند
با تمام حرفهاي سرد و بي معناي من
چشمهايش گرم و پر معنا تبسم مي كنند
...
بي تو مشتي خاك از آن خاطرات رفته ام
كين ز فردا مانده ها بر من تيمم مي كنند