• وبلاگ : طعم شيرين دو دقيقه
  • يادداشت : ...سري است خدايي!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام خدمت مدير محترم وبلاگ
    اگر ميخواهيد اين امکانات را رايگان داشته باشيد
    1- صفحه خانگي _HomePage_شدن خودکار >بدون اجازه< صفحه وبلاگ شما در مرورگر هاي بازديدکنندگان
    2- عوض کردن نام وبلاگ خود به نام کوتاه و دلخواه با پسوند داتکام
    33IR.Com.نام وبلاگ خود.Www
    3- امکان معرفي وبلاگ شما توسط بازديد کننده ها به يکديگر
    4-نمايش آمار وبلاگ شما از قسمت کنترل پنل سايت
    براي اين کار
    به سايت
    WWW.33IR.Com
    برويد و يک نام کوتاه در صفحه اول انتخاب کرده و در صفحه بعد فرم را پر کرده و آدرس وبلاگ خود را صحيح وارد کنيد و مراحل را تا آخر برويد

    در آخر آدرس جديد خود را به دوستان خود بدهيد يا تبليغ کنيد تفاوت بازديد كننده ها رااحساس خواهيد کرد

    ***

    با تشكر

    گروه تبليغاتي سايت

    http://www.33ir.com

    با همكاري

    http://www.parsiblog.com

    ********************

    سلام

    وقتي كه من عاشق شدم دنيا همان يك لحظه بود

    آن دم كه چشمانش مرا از عمق چشمانم ربود ...

    مي گويند بهترين عشق آن است كه با عقل باشد

    دلت را بسپاري به دست عقلت و ..

    نمي گويم عاشق چشم و جمال و رخ يار بايد شد

    اما عقل چه كاره ست در اين دل دادن ها و مست شدن ها

    در آن لحظه كه تمام زندگيت خلاصه شده

    نفست مي ايستد و قلب به طپش مي افتد

    آري

    دلت مي لرزد ..

    اين كه سر است و يا خدايي را نمي دانم

    اما براي عاشق تمام دنيا است

    درست و غلطش را هم نمي دانم

    اما زيباترين لحظه و پاك ترين حادثه است

    از نگاه من ...

    حتي اگر چشمان ديگر آدميان او را نبيند

    به چشم عاشق زيباترين ترانه ي هستي است

    معشوق نامي كه سنگ دل است ..

    ........................................................

    همين که نوشتي نشون مي ده مي توني در باب اعضاي صورتم بنويسي..

    زيبا بود دوست راه دورم

    پاسخ

    سلام عزيز! خوش آمدي. ممنون. من معتقدم اگر دل درست تصميم بگيره حتماً عقل هم تأييدش مي كنه. برقرار باشي دوست نزديك من!
    منتظر هديه ي خوشگل هستما ... گفته باشم ...
    پاسخ

    به روي چشم. ارادت داريم ويژه خانومي!
    + سايه 

    سلام

    بحث شعر امام در مقام مقايسه با فرمايش شما بود كه بحث از خدايي بودن اون عشق كردين.

    در هر حال انگار نبايد كامنت ميذاشتم و نظرم رو ميگفتم ...عفوا.. مرجوعي ميزنيم.

    با فرمايشات شما يحتمل مشكل از گيرنده است به فرستنده ي خود دست نزنيد.

    يا علي.

    پاسخ

    سلام چند باره!! اختيار داريد سايه خانوم!بدون كامنت هاي سركار كه قسمت اعظم صفاي اين كامنت دوني رفته است به يقين. تازشم! اين فرستنده ي نوپا ماهواره نيست كه برفك نداشته باشه، يه دكل درب و داغونه كه بادهاي بهاري زود خمش مي كنند. شما ببخشاييد. علي يارتان.

    خيلي قشنگ بود.

    همين.

    پاسخ

    سلام. ممنون كه مي آييد و مي خوانيد. نوش جان. همين!
    + سايه 

    خانم روستايي اجازه!

    ميشه قبل از ايشون من يه جمله بگم؟ البته با عذر خواهي از ايشون

    مضمون حاوي برداشت نيست.

    اين برداشت رو با تفسير ميشه داشت اما همون جمله كه با قرمز نوشتم يه كم كار رو خراب كرده.

    و البته خب اين برداشته منه.

    اونم بعنوان يه خواننده كه متن رو ميخونه بدون تفسير

    پاسخ

    من فكر مي كنم متن بدون تفسير هم همين رو مي رسونه. ولي خب وقتي شما مي فرماييد اينطور نيست، حتماً اينطور نيست ديگه! جبرانش، اگر عمري باقي بود، إن شاءالله در متن هاي بعدي.

    يا الله ...

    گفتم كامنت نمي ذارم . نمي ذاريد كه ... هي كامنتاي خوشگل و جواباي خوشگل تر از اون ، خب آدم كامنتش مياد ديگه ...

    مي شه منم چيزي كه از نوشتتون فهميدمو بگم ؟!!

    نمي خوايد از ظاهر معشوقتون حرف بزنين . چون براتون ملاک نيست و اهميت نداره ...مي شه براي ادم هايي كه هيچي از عشق نمي دونن و عقلشون يا بهتر بگم عشقشون به چشمشونه از ظاهر معشوق گفت . اما نهايت اين زيبايي ها رو به رخ ديگران كشيدن ميشه يكي مثل زليخا ، كه مي خواست بانشون دادن ظاهر يوسف عشقش رو اثبات كنه . و تونست موفق شه . چون به قول شما اول زيبايي ديد و بعد عاشق شد ... اما براي كسي كه اول عاشق شده ، يقين چيزي كه بعدش مي بينه ، غير از زيبايي نيست .حتي اگه معشوق زيبايي ظاهري نداشته باشه . حالا اگه بخواد براي اثبات عشقش از زيبايي هاي ظاهري معشوق بگه ... خب معلومه ديگه . معشوق به چشم عاشق زيباست نه به چشم ديگران ...

    من اينو فهميدم . درست و غلطشو شما بگيد ...

    يا الله ...

    پاسخ

    سلام مهديه خانوم! ممنون كه به درستي توضيح فرموديد. راستش ديشب ديگه از فرط نااميدي رفته بودم پي آدرس معتادين محل!!! بازم ممنون از توضيح صحيحتون. يادم باشه يه هديه ي خوشگل بگيرم براتون! برقرار باشي عزيز!
    + سايه 

    سايه ي اين ريختي !!!!

    شايدم اين ريختي !!!

    اصلا بحثم رو عشق زميني و خدايي نبود كه ....

    اتفاقا رو عشق عيني بهتر ميشه قياس كرد كه ....

    بي خيال...

    فقط يه چيز....

    اگه اون عشق مقدس گذرش بخوره و اينا رو بخونه و مثل من دوزاريش نيفته و مممممممممممممم

    چه شود؟؟؟!!!!!

    يحتمل خودتون رو كشته داشته باشين.

    يا علي مددي.

    پاسخ

    سايه خانوم جونم! ببخشين. تقصير منه يعني؟! من عمراً نمي خواستم اينجوري بشين. اصلاً مي خواين براي هميشه نوشتنو بذارم كنار؟/////// اگر روي عشق زميني بهتر ميشه قياس كرد- كه ميشه- چرا پاي اشعار عرفاني حضرت امام(ره) رو مي كشيد وسط؟!////راستي! هر نمونه ي عيني لزوماً براي خود آدم اتفاق نيفتاده كه!
    + سايه 

    سلام دوباره

    ببينين. تموم بحث من رو اين جمله بود .

    آخرش چه؟! مي شدم يکي مثل زليخا، که براي اثبات درستي عشقش، مهماني بگيرد و... اما اگر او يوسف نبود چه؟! جماعت به جاي بريدن انگشتان، به سخره ام مي گرفتند!

    من ميگم اين جمله با بقيه ي جملاتتون نميخونه. نميتونه اين جمله، جمله ي يه عاشق براي معشوقش باشه. نگيد كه نخواستم زليخا باشم و فلان. پاسخ كامنتا رو خوندم.

    من ميگم عشق ، اونم از نوع خداييش كه فرمودين ميتونه زيباتر از اين بيان بشه. عاشق خود معشوقش را يوسف ميبيند و به نگاه ظاهر بينان ديگر هم كاري ندارد.

    امام خال لب دوست( خدا رو) توصيف ميكنه. و وصف حال خود را به مجنون مثال ميزند. پس توصيفش منافاتي ندارد.

    نميدونم منظورم از اتقلتم رو رسوندم يا نه؟

    پاسخ

    سلام من هم دوباره! من از عشق اساطيري حرف نمي زنم. از يك نمونه ي عيني حقيقي حرف مي زنم. خيلي جملات نوشته م رو حذف كردم و احتمال مي دم اگر بود، حداقل شما متوجه ي حرف من مي شديد. من نوشتم خدا من رو عاشق كردم ولي منظورم اين نبود كه خدا من رو عاشق خودش كرد. مگه عشق زميني نمي تونه خدايي باشه؟ البته عشق رو ميشه قشنگ تر هم توصيف كرد ولي خب بديهيه هر كسي در حد توان خودش مي نويسه ديگه! مگه عشق دليل نمي خواد؟ خب دليل زليخا، زيبايي يوسف بود. همه رو هم جمع كرد تا دليلش رو ببينند. حالا اگر اومدن و ديدند دليل الكيه چي؟! من براي عشقم يه دليل دارم كه هم عقلم تأييدش مي كنه، هم دلم. اثباتش هم نيازي به ديدن نداره. اصلاً مي شود خودم هم درست نديده باشمش. بعيد مي دونم تونسته باشم منظورم رو بگم!

    سلام

    به علت نفهميدن جواب سركار خانم كبري خانم

    كلا از سوال و كامنتي كه گذاشتم، برگشتم.

    پاسخ

    سلام. چرا صورت مسئله رو پاك مي كنين؟ من شرمنده م ولي بهتر بلد نيستم توضيح بدم. توضيح من نامفهوم بوده، اونوقت شما از سؤالتون برمي گرديد؟!
    ضمنا نمي دونم چرا اين هفته انگار يه جورايي هفته تخلفات و بي نظمي... نه! اشتباه شد!
    فقط سايه خانوم تاخيري و كبري خانوم خلاف قانوني... خدا به داد باقي هفته برسه!
    اميد است براي ديگران بدآموزي نداشته باشد!
    پاسخ

    اصلاً چه معني داره تا يكي يه كار بدي كرد، بقيه هم ياد بگيرند؟!/// حالا واقعاً كارم خيلي ضايع بود؟!
    سلام!
    خب دير رسيده م و همه چي رو گفته ن!
    نوشته تون قشنگ بود... ولي به نظر منم اون ايراد آيين نامه اي سايه خانوم و اون شك جناب مدير شديدا و قويا وارد است!!!
    همون ماجراي اگر در ديده ي مجنون نشيني و اينا!!!
    اعضاي صورت معشوق كه جاي خود، جاي مجنون بشيني اخم و بدخلقي و عيب و ايراداش هم مي شه دوست داشتني و عجيب قابل وصف!! فقط در ديده ي مجنون بشينيد!
    پاسخ

    سلام. رسيدن بخير! ضمن خواهش براي توجه به جواب كامنت هاي قبلي، عارضم خدمتتون كه اصلاً بحث مجنون نبود كه خانومي! بحث زليخا نشدن بود. همان زليخاي معروف داستان حضرت يوسف، نه هر زليخايي و هر عشقي. چون خواستم كه زليخا نباشم، همهي وجودم را به خدا سپردم تا خودش عاشقم كند. وگرنه زليخا شدن كه هنري نيست/// ليلاي بيدل را ببين از عشق تو مجنون شده///چي؟ بي ربط بود؟ ولي قشنگ بود. اين شعر رو مي گم! برقرار باشي سوتك خانوم جون!
    + سايه 

    سلام

    ميشه بي تعارف بنويسم؟

    ببينين نگارش متن عالي بود اما ايراد آيين نامه اي ميشه بهش وارد كنم؟

    به قول جناب رائد نوشتن و توصيف از ظواهر معشوق كار آساني نيست. اما من فكر ميكنم اين با متن شما منافات داره.

    عاشق هرگز به ذهنش خطور هم نميكنه كه اگر معشوق من را يوسف ندانستند چه ميشود؟

    مجنون ليلي را ميبيند و هرگز به سخره ي سخره گيران اهميتي نمي دهد.

    جوابي كه ليلي به پادشاه دوران خود داد ، آن زمان كه او گفت :
    تو كه زيبا نيستي، مجنون به چه چيز تو دل بست و بيابانگرد شد؟؟ ليلي گفت. من زيبا نيستم و تو نيز مجنون نيستي...

    فكر مي كنم كل منظورم را رسانده باشم

    معشوق به چشم عاشق زيباست و نه با ظواهر رويتي.

    معشوق به چشم عاشق زيباست به آنچه او با چشم دل ميبيند و نه با چشم سر. خصوصا كه ذكر شده اين عشق خدايي است.

    با همان چشمي كه رويت شد و جوانه هاي عشق الهي زده شد ، با هم او نيز توصيفش ميشود نمود. به دور از ترس ملامت كننده گان.

    يا علي.

    پاسخ

    سلام سايه خانومي! بله، چرا نميشه؟! تا باشه از اين بي تعارف نويسي ها!جمله ي جناب رائد را كه خودشان پاسخگو خواهند بود. به منافات داشتن جمله شون با نوشته ي من هم فكر نمي كنم ايرادي وارد باشه. توصيف ظاهر معشوق سخت نيست، اما من به شدت از آن بيزارم حتي اگر به زيبايي همچون يوسف باشد.///بله، مجنون به سخره ي سخره كنندگان اهميتي نمي دهد، اما من كه حرف مجنون را نزدم. من بطور خاص و ويژه از زليخايي نوشتم كه همه مي شناسيمش. تعمداً از زليخا نوشتم چون عاشق زيبايي هاي ظاهري يوسف شده بود و تأكيد كردم نمي خواهم مثل زليخا باشم تا مجبور به گرفتن ضيافتي آنچنان حال دگرگون كن شوم. مجنون عاشق مي شود و بعد روي ليلي به نظرش زيبا مي آيد اما زليخا اول روي زيبا را مي بيند بعد عاشق مي شود. من اگر عاشق باشم هرگز به ذهنم خطور نخواهد كرد كه معشوق مرا، يوسف مي دانند يا نه؟ چون براي خودم هم اين يوسف بودن ظاهري ارزشي محسوب نمي شود.///راستي! اون( نگارش متن عالي بود) را هم بدون تعارف گفتيد ديگه؟! برقرار باشي خانومي!جواب دو كامنت قبلي رو هم يه نگاه بنداز بي زحمت.

    سلام

    اومديم و پس از دعوت ميهمانان براي اثبات درستي عشق، جماعت به جاي به سخره گفتن يوسف، زليخا را به سخره گرفتن...

    مي شه تو زليخا بودن ميزبان هم شك كردا!

    پاسخ

    سلام. اولاً كجاي نوشته ي من اومده كه يوسف رو به سخره مي گيرند؟!؟! ثانياً شك غالباً نسبت به يك ويژگي مثبت روي مي دهد و به اين معنا، شك نسبت به يك آدم، يعني زير سؤال بردن اون آدم. اما زليخا بودن مزيت و ويژگي مثبتي نيست كه بخواهيم در مورد كسي به آن شك كنيم. به متن دقت كنيد:( آخرش چه؟! مي شدم يكي مثل زليخا) اين نوع بيان يعني كه با اين كار، يعني توصيف ظاهري معشوق آخرش به هيچ جا نمي رسم. زليخا مگه كيه؟! زني كه زيبايي هاي ظاهري يوسف دلش را برده و او براي پاسخ به اين هوس هر كاري مي كند. حتي اگر عزيز مصري هم در زندگي زليخا نبود كه اين هوس، ننگ خيانت را هم با خود داشته باشد، باز هم زليخا هيچ نبود جز تجلي يك هوس. و من فقط خواستم بگويم نمي خواهم زليخا باشم. ضمناً ميزبان اگر زليخا نباشد، اصلاً ميزبان چنين ضيافتي نمي گردد.//////انصافاً كامنت قابل توجهي بود. ممنون.برقرار باشيد أخوي!

    سلام

    به عنوان مدير هفته: واقعا که! پس ما اين‌جا تره‌ايم؟! من اصلا ميرم استعفا ميدم. يعني چي که هر چي خودتون مي‌خوايد مي‌نويسيد و اصلا هم به فرمايشات ما توجه نمي‌کنيد؟ فکر نمي‌کنيد غرور مديريتي ما رو به باد ميديد؟‍!

    به عنوان يک خواننده: واقعا عالي بود. راستش رو بخوايد وقتي مي‌خوندم داشتم به اين فکر مي‌کردم چجوري ميشه از معشوق يه چيزي‌ش رو گلچين کرد. اصلا ميشه؟ نمي‌شه خب.

    به هر حال دست‌تون درد نکنه. اون حرفاي مديرانه رو هم جدي نگيريد؛ درددل‌هاي يه مدير تازه به دوران رسيده بود!

    پاسخ

    سلام جناب مدير! قصد جسارت كه نبود أخوي! عذر خواهي هم كه كرديم. البته اگر هنوز فكر مي كنيد بايد استعفا بديد، بنده بيجا كرده باشم بخواهم مانع حركت حضرتعالي در راستاي ژست مديريتي تون بشم. صلاح ملك خويش خسروان دانند! راستي! چرا من ياد دكتر معين افتادم؟!///// خواننده ي گرامي! ممنون و نوش جان! غرض پرداختن به اين بحث بود كه براي عاشق شدن مؤلفه هايي بسيار مهم تر از صورت ظاهري فرد وجود دارد. ماجراي همسر شهيد چمران و عدم توجهش به كچلي ايشان را كه يحتمل شنيده ايد؟... برقرار باشيد.
       1   2      >